نامه شهید غلام‌رضا جوکار «1»
شهید «غلام‌رضا جوکار» در نامه‌ای خطاب به خانواده خود می‌نویسد: «سلام گرمم را از اين هوای گرم و تابستانی و به خصوص در اين منطقه که گرمايش سرسام‌آور است بپذيريد. نامه پر مهر و محبتت در دهانه خليج فارس، يعنی درست روبروی پل فاو که گرم‌ترين منطقه خوزستان می‌باشد به دستم رسيد و ...» نامه اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «غلام‌رضا جوکار» نهم فروردین سال 1330 در حسین‌آباد شهرستان مرودشت دیده به جهان گشود. هفت سالگی به مدرسه رفت و تحصیلات خود را تا ششم ابتدایی در مرودشت گذراند. پس از آن به بنایی و معماری مشغول شد. شهریور سال 1351 ازدواج کرد. در جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی راهی جبهه شد. او در جبهه راننده بود که سرانجام 27 خرداد سال 1367 در دوجیله (اطراف رود دجله عراق) با اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای حسین آباد مرودشت به خاک سپرده شد.

پل فاو، گرم‌ترين منطقه خوزستان

متن نامه:

پل فاو، گرم‌ترين منطقه خوزستان

بسمه تعالی با سلام و درود به امام زمان عجل‌الله و رهبر عاليقدر و با سلام و درود مجدد بر روان پاک شهيدان جنگ تحميلی و آرزوی سلامت برای مجروحين و معلولين انقلاب و اميد پيروزی برای رزمندگان کفر ستيز اسلام و با اميد آزادی برای اسيران جنگ که در زندان‌های دشمن به سر می‌برند نامه‌ام را خدمت برادران و خواهران آغاز می‌کنم.

خدمت با سعادت برادران عزيزم جناب آقايان جوکار سلام عليکم، اميد است هميشه اوقات سلامت و از هر گونه ناراحتی و غبار غم و انديشه دور باشيد و اميدوارم که سلام گرمم را از اين هوای گرم و تابستان و به خصوص در اين منطقه که گرمايش سرسام‌آور است بپذيريد. نامه پر مهر و محبتت در دهانه خليج فارس يعنی درست روبروی پل فاو که گرم‌ترين منطقه خوزستان می‌باشد به دستم رسيد و يک دنيا خوشحال شدم و سختی‌های اين جا از يادم رفت که شما زحمت کشيده بوديد و يادی از ما کرده بوديد.

تا خدا نخواهد برگی از درخت نمی‌افتد

باری برادر عزيزم نمی‌دانم از کجا برايت بنويسم در اصل فاو را از دست داده‌ايم و حالا روبروی فاو خطه پدافنی داريم يعنی دشمن آنقدر سوی ما آتش می‌ريزد که آرزوی يک ساعت بيرون از سنگر نشستن را داريم و هر زمانی که با ماشين سر به برادران رزمندگان می‌زنيم حتما کمتر از چندين خمپاره 81 يا 120 دورمان به زمين می‌خورد ولی مقاوم باش همين حقيقت را برايت می‌نويسم ناراحت نشويد تا خدا نخواهد برگ از درخت نمی‌ريزد. قرآن کريم می‌فرمايد «انا لله و انا اليه راجعون» يعنی ما کشت و زراعت خدا هستيم خدا جان بر بدنمان کرده و هر موقع که صلاح خويش باشد از اين دنيای فانی میرویم.

خلاصه روزی که آمدم تيپ الهادی همان روز خليل انصاری را ديدم و بعد از تعارف و احوالپرسی گفت که دور آمدی کلا برايم تعريف کرد برای حمله عراق که فاو را گرفت و آخرين نفری که از فاو بيرون رفته بود همين برادر خليل انصاری بود.

خلاصه سفارش کرده بود گردان امام حسين(عليه‌السلام) و ما همين کار را کرديم و فعلا بدترين جا است از نظر جنگی و هم از نظر گرما ولی کار برای خدا دلسردی ندارد ولی مثل اينکه حدود مورخه 7خرداد به جبهه غرب می‌رويم.

خب کليه اوضاع محل را برايم بنويس. هر خبری که هست برايم به آدرس همين نامه بنويس. خدمت مادر گراميم و همسر عزيزم سلام و دعا می‌رسانم. خدمت برادر بزرگ و عزيزم با خانواده سلام و دعا می‌رسانم. خدمت خواهرم سلام و دعا می‌رسانم. مورخ 2 خرداد 1367. والسلام.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده