خاطره روزنوشت شهيد کرامت اله زارعيان «4»
شهيد «کرامت‌اله زارعيان» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «رادار بعثی‌ها منهدم شده بود. مهدی گفت: بيا برگرديم. و من گفتم: برويم خط. که گفتند خيلی دور است مجبور شديم پياده حرکت کرديم و...» متن کامل خاطره چهارم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

انهدام رادار بعثی‌ها

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «کرامت اله زارعيان جهرمی» سوم فروردین سال 1346 در خانواده‌ای مذهبی در آبادان به دنيا آمد. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. با آغاز جنگ تحمیلی خانواده به جهرم عزیمت کردند و کرامت اله در مدرسه راهنمایی مهديه جهرم مشغول به تحصيل شد. دانش آموز بود که راهی جبهه شد و سرانجام 28 اردیبهشت سال 1361 در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای رضوان جهرم به خاک سپرده شد.

متن خاطره روزنوشت «4» : انهدام رادار بعثی‌ها

تاریخ دوشنبه نهم فروردین 1361 ، صبح بيدار شدم وضو گرفتم و نماز خواندم بعد آتشی درست کرديم، دورش جمع شديم و بعد بچه‌ها مقداری لوبيا آوردند و خورديم. بعد يک ساعتی راديو گوش داديم و بعد با مهدی به قصد رفتن به ساید حرکت کرديم، بعد از راه رفتن سوار ماشينی شديم و بعد از چند ماشين سوار و پياده شدن رسيديم به قسمت رادار و ديديم که رادار بعثی‌ها همه جایش را منهدم کرده بودند.

مهدی گفت: بيا برگرديم. من گفتم: برويم خط . که گفتند خيلی دور است مجبور شديم پياده حرکت کرديم و بعد خيلی پياده‌روی سوار ايفا شديم و از دوباره پياده روی کرديم تا رسيديم و جاده آسفالت و از آنجا با يک جیپ به تپه 135 رفتيم و از آن جا هم خيلی پياده رفتيم تا به تپه خودمان رسيديم.

در آن جا وضو گرفتم نماز خواندم بعد هم با اسلحه‌ام تيراندازی کردم و آمدم ناهار بگيرم و وضو گرفتم و ماست گرفتم. بعد رفتم پهلوی احسان و ديگران و ماست را خورديم و چون جا تنگ بود من پهلوی آقای حقيقت رفتم و همان جا نماز خواندم و بعد مقداری ماست و خرما خوردم و تمرين حمد وقل هوالله کرديم و بعد خوابيدم.

انتهای متن/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده