خاطره شهيد حبيب‌اله کريمی قسمت «24»
شهيد «حبيب‌اله کريمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «خيلی از حجاج قربانی را کشته و سرشان را نيز تراشيده بودند و خيلی از حجاج تازه برای رمی جمره می‌رفتند، هر کس در فکر خودش بود که اعمالش صحيح و درست سريعاً تمام شود. بالاخره پس از نيم ساعت به قربانگاه رسيديم و...» قسمت بیست و چهارم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

جمرات ثلاثه

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد حاج «حبيب‌اله کريمی» هفتم اسفندماه سال 1336 در يک خانواده مذهبی در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. پس از گذراندن دوران تحصیلی و اخذ مدرک دیپلم به خدمت سربازی رفت. با آغاز جنگ تحمیلی در آبادان ماند و از میهن اسلامی دفاع کرد. سال 1361 دوره عمومی سپاه را در اهواز گذراند. سال 1360 پدرش را در درگیری اشرار از دست داد. وی سرانجام پس از 7 سال حضور مستمر در جبهه 22 فروردین 1366 به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد.

شهید حبیب‌اله کریمی سال 1365 به سفر زیارتی حج تمتع مشرف می شود. وی در دفتر خاطرات خود از این سفر معنوی می نویسد.

بیشتر بخوانید: مراسم قربانی / قسمت23

متن خاطره قسمت «24»: جمرات ثلاثه

پس از خوابيدن در منا و راز و نياز در دل شب با خداوند متعال اول صبح روز 11 ذی‌الحجه پس از طلوع آفتاب يک بار ديگر جهت زدن سنگ به جمرات ثلاثه (شيطان متوسط و بزرگ) به طرف ميدان حرکت کرديم و پس از رمی جمرات برای ديگر مناسک از منا خارج شديم به شرط اينکه سريعاً طواف و نماز طواف و سعی بين صفا و مروه و طواف نساء و نماز طواف نساء را به جا آوريم و سپس قبل از غروب آفتاب خود را به منا برسانيم.

من و دوستم چون هنوز در لباس احرام بوديم به محل اقامت در مکه آمديم و پس از حمام و غسل طواف مسجد الحرام و تعويض لباس و کمی استراحت و خوردن ناهار در ساعت دو و نیم بعدازظهر، جهت اعمالی که گفته‌ام به طرف مسجدالحرام حرکت کرديم، ولی بعضی از برادران اعمال انجام داده بودند و ظهر را در زير کولر به استراحت پرداختند؛ ولی همه جا صحبت طواف و شلوغی بود.

بالاخره در ساعت دو و 45 دقیقه به مسجدالحرام رسيديم و چون هوا به شدت گرم بود از انبوه جمعيت خبری نبود و ما نيز از فرصت استفاده کرديم و سريع هفت دور طواف و نماز طواف را به‌راحتی انجام داديم و سپس سعی بين صفا و مروه را نيز با آداب خاصش انجام داده و سپس با وجود آنکه کمی شلوغتر شده بود طواف نساء و نماز طواف را خوانديم و پس از آن در ساعت پنج و 15 دقيقه کار ما تمام شد و بوسيله اتوبوسی که صدا می‌زند منا، به طرف منا حرکت کرديم تا قبل از غروب آفتاب در منا بيتوته کنيم، الحمدالله به موقع رسيديم و آن شب نيز که شب دوازدهم ذی‌الحجه بود را منا بيتوته کرديم.

ادامه دارد...

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده