خاطره خودنوشت شهید رستمی «6»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «شب آرامی بود و جز صدای تک تيرهايی که از پايگاه‌ها به گوش می‌رسد و سکوت را در هم می‌شکست، چيز قابل ملاحظه‌ای نداشت. چندين روز است که با وجود هوای خوب و آفتابی توپ ضد انقلاب بر روی موضع ما آتش نمی‌کند؛ من خود گمان می‌کنم از دو حالت خارج نيست: يا مهمات به اندازه کافی ندارند و يا...» متن کامل خاطره ششم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

آتش بس ناخواسته، تحلیل رفتار دشمن در میدان نبرد

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «هوشنگ رستمی» چهارم خرداد سال 1319 در خرم‌آباد لرستان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته علوم و فنون نظامی گذراند. اردیبهشت سال 1344 به استخدام ارتش درآمد. پس از سپری نمودن دوره‌های آموزشی، داوطلبانه به تيپ 55 هوابرد شيراز منتقل شد. سال 1357 با شروع درگیری در کردستان خود را به جبهه غرب رساند و تا پایان جنگ حضور مستمر در جبهه داشت. وی سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت 20 آذر سال 1369 در حین پاکسازی ميدان مين بر اثر انفجار مين به شهادت رسید. پیکر پاکش در بهشت رضا خرم آباد به خاک سپرده شد.

قسمت ششم خاطره خودنوشت شهید رستمی : آتش بس ناخواسته، تحلیل رفتار دشمن در میدان نبرد

روز 24 بهمن با آنچه ذکر شد خلاصه شد و شب روز 25 بهمن، ماه در آسمان جا گرفته بود و نور خود را به صورت کم رنگ بر لکه‌های ابر می‌پاشید، شب آرامی بود و جز صدای تک تيرهايی که از پايگاه‌ها به گوش می‌رسد و سکوت را در هم می‌شکست، چيز قابل ملاحظه‌ای نداشت.

چندين روز است که با وجود هوای خوب و آفتابی توپ ضد انقلاب بر روی موضع ما آتش نمی‌کند؛ من خود گمان می‌کنم از دو حالت خارج نيست: يا مهمات به اندازه کافی ندارند و يا برای همکاری با ساير همکاران خود به اطراف نقاط در حال پاک سازی رفته‌اند، تا آنها را ياری کنند، وگرنه دليل ديگری ندارد که ما را آسوده بگذراند و کلاً تلاش و فعاليت گروه‌های تفنگ به دست آنها نيز تا اين ساعت کم شده است.

ستوان ملکوتی که افسر وظيفه بود و به عنوان فرمانده تپه من انجام وظيفه می‌کرد به سردشت رفته بود و من تنها بودم با يک سرباز امریه ساعت 2 و 6 دقيقه بعد از نيمه شب است من مجبور هستم که تا ساعت 5/5 يا 6 صبح بيدار بمانم و پيامی را در بيسيم جواب بدهم، چند برگ روزنامه خوانده‌ام و خاطرات شب را يادداشت کردم.

فکر و ياد بچه‌ها و يا خانواده به علت دوری در من سرود غم را سر داده بود و هيچگاه از ياد بچه‌ها خارج نمی‌شدم.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده