داستان فراق و فداکاری پدر در روزهای جنگ
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «يوسف بهاربانوج» سوم مرداد سال 1337 در روستای بانوج شهرستان داراب دیده به جهان گشود. دوران کودکی را گذراند، ولی همچون اکثر بچههای روستا به دليل نبود مدرسه و کمبود امکانات از تحصیل باز ماند. و فقط در حد خواندن و نوشتن آموخت.
يوسف در کنار پدر به کارگری مشغول شد. روزها و سالها گذشت تا 15 مهر سال 1356 به خدمت سربازی رفت. وی دوران سربازی را در پادگان ششم شکاری به پايان رساند. پس از آن ازدواج کرد که ماحصل اين ازدواج سه فرزند شد. با آغاز جنگ تحمیلی بر خود واجب دانست راهی جبهه شود.
مادر این شهید بزرگوار در این باره میگوید: «یوسف پسری باهوش و نترس بود. پس از شروع جنگ تحمیلی؛ یک روز به خانه ما آمد و گفت: مادر جان میخواهم به جبهه بروم و آمدهام با شما خداحافظی کنم. هر کاری کردم که مانع از رفتنش شوم، نتوانستم. گفتم: بچههایت را به کی میسپاری؟ گفت: به خدا میسپارم، مادر اگر بدانید که نیروهای بعثی چه بر سر هموطنهای ما میآورند...
در حالی که هنوز فرزند سومش به دنيا نيامده بود، به جبهه رفت و سومين فرزند از ديدن روی پدر محروم شد. او همیشه آرزو داشت که به شهادت برسد، او در آخرین دیدار گفت: من افتخار میکنم که به انقلاب اسلامی خدمت میکنم و دوست دارم خودم را فدای انقلابی بکنم که خمينی رهبر او باشد.»
شهید بهاربانوج سرانجام 15 بهمن ماه 1361 در زبیدات بر اثر اصابت ترکش خمپاره به تمام بدن مجروح و پس از چند ساعت به شهادت رسید. پیکر پاش در گلزار شهدای روستای بانوج شهرستان داراب به خاک سپرده شد.
انتهای متن/