خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «31»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «در پايگاه ژاندارمری به شدت درگيری وجود داشت و پايگاه ششم که در نزديکی آن بود، آن هم يک سری تيراندازی اجرا نموده و بعد از 15 دقيقه درگيری تمام شد...» قسمت سی و یکم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.

آواز کبک‌ها

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «هوشنگ رستمی» چهارم خرداد سال 1319 در خرم‌آباد لرستان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته علوم و فنون نظامی گذراند. اردیبهشت سال 1344 به استخدام ارتش درآمد. پس از سپری نمودن دوره‌های آموزشی، داوطلبانه به تيپ 55 هوابرد شيراز منتقل شد. سال 1357 با شروع درگیری در کردستان خود را به جبهه غرب رساند و تا پایان جنگ حضور مستمر در جبهه داشت. وی سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت 20 آذر سال 1369 در حین پاکسازی ميدان مين بر اثر انفجار مين به شهادت رسید. پیکر پاکش در بهشت رضا خرم آباد به خاک سپرده شد.

قسمت «31» خاطره خودنوشت شهید «هوشنگ رستمی» : آواز کبک‌ها

18 اسفندماه 1359 // روز 18 اسفندماه يکی از روزهای بسيار خوب بود، آسمان کاملاً صاف و آفتابی بود و آفتاب داغ باعث شد که از برف‌های داخل پايگاه لکه‌هايی باقی بماند و بقيه آن‌ها آب شده بود.

عصر همين روز صدای کبک‌ها در حاشيه پايين سنگرها بلند شد و هوای گرم باعث شده بود که در قسمت شرقی سنگرها که آفتاب گير و نيزه‌زار بود کبک‌ها پيدا شوند.

آن روز هم به خوبی گذشت، ضمن اينکه به کليه پرسنل دستور دادم که پتوها را بتکانند و در آفتاب پهن کنند.

شب 19 اسفندماه در پايگاه ما خبری از دشمن نبود و در پايگاه ژاندارمری به شدت درگيری وجود داشت و پايگاه ششم که در نزديکی آن بود، آن هم يک سری تيراندازی اجرا نموده و بعد از 15 دقيقه درگيری تمام شد.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده