خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «37»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «شب 29 شب آرامی بود و مهتاب خوبی داشتيم و خبری از درگيری نبود؛ روز 29 باد به شدت وزيدن گرفت باران تندی ناگهان شروع به باريدن کرد و آسمان با رعد و برق‌های عجيبی غرش خود را آغاز نمود...» قسمت سی و هفتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.

غرش آسمان

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «هوشنگ رستمی» چهارم خرداد سال 1319 در خرم‌آباد لرستان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته علوم و فنون نظامی گذراند. اردیبهشت سال 1344 به استخدام ارتش درآمد. پس از سپری نمودن دوره‌های آموزشی، داوطلبانه به تيپ 55 هوابرد شيراز منتقل شد. سال 1357 با شروع درگیری در کردستان خود را به جبهه غرب رساند و تا پایان جنگ حضور مستمر در جبهه داشت. وی سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت 20 آذر سال 1369 در حین پاکسازی ميدان مين بر اثر انفجار مين به شهادت رسید. پیکر پاکش در بهشت رضا خرم آباد به خاک سپرده شد.

قسمت «37» خاطره خودنوشت شهید «هوشنگ رستمی» :

روز 28 اسفند ماه به پايگاه مراجعت نمودم، روز 28 روز آفتابی بسيار خوبی بود و آن روز بعد از ظهر تعدادی از درجه داران و سربازان پايگاه من که تعداد آنها 7 نفر می‌شد از مرخصی برگشتند.

شب 29 شب آرامی بود و مهتاب خوبی داشتيم و خبری از درگيری نبود؛ روز 29 باد به شدت وزيدن گرفت باران تندی ناگهان شروع به باريدن کرد و آسمان با رعد و برق‌های عجيبی غرش خود را آغاز نمود.

گروهبان ترابی، گروهبان دسته خمپاره انداز تامپلا از مرخصی شيراز برگشته بود، نامه‌ای همراه با چند قطعه کارت تبريک بچه‌ها برايم آورده بود؛ هم نامه و هم کارت‌ها مرا خوشحال کرد.

مدت زيادی به تعويض ما باقی نمانده است، اين طور که گفته‌اند 5 تا 10 فروردين ماه 1360 تعويض خواهیم شد و اين مسئله باعث شد که کسی تقاضای مرخصی نکند و من خودم به فکر مرخصی نباشم، چون نيازی برای اين مدت کوتاه به رفتن نمی‌ديدم.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده