خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «40»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «آن شب پايگاه بالا يا پايگاه 4 از من درخواست کرد منطقه آنها را روشن سازم و من هم با 2 گلوله منور تمام منطقه آن‌ها را روشن کردم، ولی از درگيری در پايگاه من خبری نبود...» قسمت چهلم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.

درگیری در پایگاه هفتم

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «هوشنگ رستمی» چهارم خرداد سال 1319 در خرم‌آباد لرستان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته علوم و فنون نظامی گذراند. اردیبهشت سال 1344 به استخدام ارتش درآمد. پس از سپری نمودن دوره‌های آموزشی، داوطلبانه به تيپ 55 هوابرد شيراز منتقل شد. سال 1357 با شروع درگیری در کردستان خود را به جبهه غرب رساند و تا پایان جنگ حضور مستمر در جبهه داشت. وی سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت 20 آذر سال 1369 در حین پاکسازی ميدان مين بر اثر انفجار مين به شهادت رسید. پیکر پاکش در بهشت رضا خرم آباد به خاک سپرده شد.

قسمت «40» خاطره خودنوشت شهید «هوشنگ رستمی» :

شب چهارم فروردین سال 1360 پايگاه هفتم درگيری سختی بود یک نفر زخمی داشت و پايگاه‌های 8 و 6 نيز درگيری‌هايی داشتند، آن شب پايگاه بالا يا پايگاه 4 از من درخواست کرد منطقه آنها را روشن سازم و من هم با دو گلوله منور تمام منطقه آن‌ها را روشن کردم، ولی از درگيری در پايگاه من خبری نبود. زيرا تمرکز خمپاره‌ های لوله کوتاه 81 را طوری در دهليزهای نفوذی يا نقاط حساس روانه کرده بودم که بی شک هيچ کس نمی‌توانست در شب نزديک شود و از اين جهت آسيب پذيری کمتری در شب داشتيم و مخصوصاً خودم تا صبح بيدار بودم و در موقع لزوم شخصاً با خمپاره‌ها تير‌اندازی می‌کردم.

روز چهارم فروردین سال 1360

روز چهارم فروردين ماه 1360 پايگاه چهارم که متعلق به گروهان من بود و در فاصله 1000 الی 1200 متری پايگاه اصلی که خودم در آن بودم قرار داشت چندين تير کلاشينکف به طرف پايگاه 4 شليک گرديد، ولی به کسی آسيبی نرسيد.

البته نزديک غروب آفتاب بود، من هم چندين گلوله خمپاره 81 روی سر آن‌ها انداختم، ديگر خبری عصر و روز بعد از آن‌ها نشد، در ساير پايگاه‌ها درگيری‌هايی وجود داشت.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده