تاریکی عجیب و فرمان روشنایی
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «هوشنگ رستمی» چهارم خرداد سال 1319 در خرمآباد لرستان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته علوم و فنون نظامی گذراند. اردیبهشت سال 1344 به استخدام ارتش درآمد. پس از سپری نمودن دورههای آموزشی، داوطلبانه به تيپ 55 هوابرد شيراز منتقل شد. سال 1357 با شروع درگیری در کردستان خود را به جبهه غرب رساند و تا پایان جنگ حضور مستمر در جبهه داشت. وی سرانجام پس از سالها مجاهدت 20 آذر سال 1369 در حین پاکسازی ميدان مين بر اثر انفجار مين به شهادت رسید. پیکر پاکش در بهشت رضا خرم آباد به خاک سپرده شد.
قسمت «43» خاطره خودنوشت شهید «هوشنگ رستمی» :
سردشت ششم فروردین سال 1360
شبی با ابری نه زياد غليظ، ولی ابری که سطح آسمان را پوشانده بود و مانع تابيدن نور ماه و ستارگان بر زمين میشد. در پايگاهها درگيری وجود نداشت، ولی گهگاهی صدای رگبار تيربارهای پايگاهها سکوت شب را میشکست.
روز ششم فروردین سال 1360 هوا ابری و باران به شدت میباريد، ديد به علت مه غليظ بسيار محدود است و دستورات لازم برای هوشياری بيشتر سربازان داده شد چون درگيریها بيشتر در هوای بد و ديد محدود به وجود میآمد.
شب هفتم فروردین سال 1360 باران به شدت میباريد ديد محدود، تاريکی عجيبی همه جا را فرا گرفته است، با يک منور جناح راست پايگاه را با تقاضای ديدبانها روشن شد و با يک گلوله منور آن را روشن نمودم.
آن شب با جناب سرهنگ تماس گرفتم و راجع به سربازان منقضی خدمت 56 صحبت شد و قرار شد که روز ده فروردين ماه آنها را به پايين بفرستيم تا جهت تسويه حساب به شيراز بروند.
با اين وضع سنگرها دچار کمبود نیرو میشوند، ولی چاره نيست جز اينکه از پايگاه خودم تعدادی سرباز را بالا بفرستيم تا در پايگاه 4 نگهبانی بدهند با این تفاصيل روی بچهها فشار زيادی به وجود آيد، زيرا مدت نگهبانی آنها از نظر زمانی بيشتر میشود و اين خود مشکلی است که چارهای جز روبرو شدن با آن نيست و سربازان بايد با ايثار بيشتر و واقع بينی بيشتری مسائل را درک کنند و اين مسئله را بپذيرند، بايد از خود گذشتگی زيادی نشان دهند.
البته تعدادی از سربازان واقعا کارشان عالی میباشد و از نظر روحيه هم مطمئن هستند، به هر شکل وظيفه است و ماموريت و مشکلات و بايد با آن روبرو شد و راه کار را هم پيدا کرد.
انتهای متن/