روایتی خواندنی از فرزندان شهید «سیدمحمداسماعیل تقوی» را در سالروز شهادتش می خوانید؛
من در زمان جنگ كه هنوز سينما ركس آبادان پس از آتش سوزی بقايايش مانده بود رفتم و ديدم و به بنگاهی كه پدرم آنجا بار بربده بود را رفتم ديدم و با افراد آن بنگاه صحبت كردم ، يكی از آن افرادی كه با پدرم بود تعريف می كند كه در آن قسمت باربری كه ميدان تره بار بود برق نبود و هوا هم گرم بود پدرت خوابيده بود بيدار كرديم و گفتيم سيد اينجا گرم است برويد سمينا ركس آبادان چهار كولره است و بهترين جا برای خوابيدن است سينما ركس بيشتر بخاطر چهار كولره بودنش معروف بود و خنک بود و وقتی پدر با دو تا از دوستانش دم در سينما می روند آن دو نفر می گويند ما برويم تاب بخوريم بعد می آئيم ،