نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره
خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "داود خداوردی" در خاطرات خود از ابتدای جنگ تحمیلی گفت: ما با چشم مسلح شاهد بودیم که تانک‌های عراقی شبانه وارد منطقه شدند و حمله کردند. در همان لحظه، من برای اولین بار از ناحیه دست مجروح شدم. با این حال، شرایط سخت آن روزها ما را از مسیرمان بازنمی‌داشت و همچنان ایستاده و مقاوم در برابر دشمن می‌ایستادیم.
کد خبر: ۵۸۰۷۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۹

خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "رحمان مظهر" در خاطرات خود گفت: من در آن زمان سرباز بودم و هیچ خبری از خواستگاری نداشتم. خانواده‌ام بدون اطلاع من به خواستگاری رفتند. وقتی برگشتم مرخصی، به من گفتند که صحبت‌ها انجام شده و حالا باید برای ادامه کارها با هم برویم. من در پاسخ گفتم: "من سربازم و هیچ‌چیز معلوم نیست. شاید در جبهه زنده نمانم." در سال ۱۳۶۲، ما ازدواج کردیم، اما به دلیل تعداد زیاد شهدا و شرایط سخت آن روزها، تصمیم گرفتیم بدون برگزاری مراسم عروسی زندگی مشترک‌مان را آغاز کنیم. شرایط جنگی به ما اجازه نداد که مانند دیگران جشن بگیریم، اما عشق و اراده‌مان از آن لحظه تا همیشه باقی ماند.
کد خبر: ۵۸۰۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۹

خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "جعفر مهدوی" در خاطراتش گفت: وقتی ۱۸ ساله شدم، برای خدمت سربازی اعزام شدم و پادگان لشکر ۲۸ سنندج محل خدمتم بود. پس از گذراندن ۳ ماه دوره آموزشی، ما را به دشت آزادگان در اهواز فرستادند. در یکی از مأموریت‌ها، برای انجام عملیاتی به جزیره مجنون اعزام شدیم. همان‌جا بود که در جریان حمله دشمن، به شدت شیمیایی شدم. این لحظه، نقطه‌ای بود که معنای واقعی ایثار و فداکاری را درک کردم و تا امروز اثرات آن را با خود حمل می‌کنم.
کد خبر: ۵۸۰۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۰

خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "بهرام نجف آبادی فراهانی" در خاطرات خود از دوران دفاع مقدس گفت: در بهمن‌ماه سال ۱۳۶۵، در جریان عملیات کربلای ۵ در منطقه سرپل ذهاب، از ناحیه سینه مجروح شدم. هنگام مجروحیت، بیهوش بودم و چیزی به یاد ندارم. وقتی به هوش آمدم، از هم‌اتاقی‌ام پرسیدم: "کجا هستیم؟" او لبخندی زد و گفت: "شما که بیهوش بودید، شما را به مشهد آوردند." شنیدن این جمله برایم بسیار عجیب و در عین حال آرامش‌بخش بود.
کد خبر: ۵۸۰۷۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۱

خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "ابوالقاسم سهرابی" در خاطرات خود گفت: در خط مقدم شلمچه بودم و مشغول کانال‌زنی. ناگهان احساس کردم انگار زلزله آمده است. با رفیقم سریع به سمت دیگر بچه‌ها برگشتیم تا ببینیم چه شده. وقتی رسیدیم، پرسیدیم که چه اتفاقی افتاده است. گفتند عراقی‌ها درست کنار همان کانالی که کار می‌کردیم، یک راکت زده‌اند. این لحظه برایم درس بزرگی بود؛ اینکه چقدر زندگی در میدان جنگ به لطف خدا وابسته است.
کد خبر: ۵۸۰۷۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۲

خاطره نگاری جانبازان
جانباز «ابوالفضل صالح رعیتی» در گفتگو با نوید شاهد بیان کرد: «داوطلبانه به جبهه رفتم و زمانی که اعزام شدم، نه همسرم و نه فرزندانم از این تصمیم من خبر نداشتند. ۴۵ روز تمام، خانواده‌ام از من بی‌خبر بودند و حتی به آن‌ها گفته شده بود که شهید شده‌ام. در این مدت، من در یک گودال نزدیک خطوط دشمن پنهان شده بودم. هر شب، با برنامه‌ریزی دقیق، خطوط عراقی‌ها را شلوغ می‌کردم و نمی‌گذاشتم آسایش داشته باشند. این کار را با ایمان و عشق به وطن انجام می‌دادم، بی‌آنکه کسی از شرایط سخت من خبر داشته باشد.»
کد خبر: ۵۸۰۷۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا
ابراهیم علی بهرامی جانباز و پدر شهید در خاطرات خود گفت: «پسرم ۱۳ ساله بود و اصرار داشت به جبهه برود. به او گفتم: "پسرم، سنت کم است؛ می‌خواهی چه کاری انجام بدهی؟" با لبخند جواب داد: "باباجان، اگر کاری از دستم برنیاید، حداقل می‌توانم یک لیوان آب به رزمنده‌ها بدهم." وقتی پسرم به جبهه رفت، من هم تصمیم گرفتم پشت سرش بروم. دوره آموزشی را با هم گذراندیم و ما را به کردستان اعزام کردند. بعد از شش ماه، ما را از هم جدا کردند. پس از مدتی خبر رسید که پسرم به مقام شهادت نائل شده است.»
کد خبر: ۵۸۰۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۳

به مناسبت نهمین کنگره ملی شعر و داستان ایثار؛
برنامه «عصر شعر ایثار» شهرستان‌های استان تهران با حضور و شعرخوانی «مصطفی محدثی‌خراسانی و علیرضا قزوه»، ۱۱ آذرماه در حوزه هنری برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۸۰۶۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۴

خاطره‌‌ای از شهید «نادر سفاری»
برادر شهید تعریف می‌کند: او علاقه زیادی به رفتن به جبهه داشت و همیشه از پدر و مادرم می‌خواست تا با تصمیمش موافقت کنند. سرانجام، وقتی پدر و مادرم دیدند که او مصمم است و اشتیاق زیادی برای این کار دارد، رضایت دادند و او راهی جبهه شد.
کد خبر: ۵۸۰۶۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۴

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالمجید قنبری باغستانی»
مادر شهید تعریف می‌کند: شهید به من گفت؛ تو چند تا پسر داری، یکی را خمس بده به امام خمینی(ره). گفتم؛ من خمس داده‌ام تو برو برای امام خمینی(ره) خدمت کن.
کد خبر: ۵۸۰۵۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۴

در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد:
ششمین ویژه برنامه «شب خاطره » با محوریت «نقش توپخانه سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس و محور مقاومت» در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.
کد خبر: ۵۸۰۵۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۶

شهید سید جواد موسوی، از فرزندان رشید شهرستان فومن، در بهمن ۱۳۶۴ طی عملیات والفجر ۸ در منطقه اروندکنار به فیض شهادت نائل آمد. یاد و خاطره این شهید بزرگوار، به‌عنوان نماد ایثار و ایمان، همواره در دل‌های مردم گیلان زنده خواهد ماند.
کد خبر: ۵۸۰۴۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۹

به مناسبت بزرگداشت ایام فاطمیه تهیه و منتشر شد
به مناسبت بزرگداشت ایام فاطمیه، نماهنگی با عنوان «عنایت حضرت فاطمه‌زهرا(س) در عملیات والفجر ۸»، به روایت شهید ابوالفضل نظری توسط پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد قزوین تهیه و منتشر شد.
کد خبر: ۵۸۰۳۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۳۰

خاطره‌‌ای از شهید «اسماعیل فرخی‌نژاد»
همرزم شهید تعریف می‌کند: او از خط و حد و مرزی که لشکر برای پیشروی تعیین کرده بود؛ جلوتر رفت و با کمک گردان‌های دیگر، بعثی‌ها را توی باتلاق گیر انداخت و آن‌ها را اسیر کرد و به عقب آورد. این کارش بیانگر این بود که او فرمانده‌ای لایق، توانمند و از خود گذشته است.
کد خبر: ۵۸۰۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۳۰

به منظور زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا؛
یادواره ۵ شهید روستای قره‌باغ به منظور زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۸۰۳۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۳۰

پدر شهید «سید جواد باقرتیچی» می‌گوید: به اصرار من تن به ازدواج دادند و در روز عروسی لباس پیغمبری را بر تن کردند و مدت کوتاهی نگذشت که به جبهه رفتند.
کد خبر: ۵۸۰۳۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۹

با حضور مردم شهیدپرور؛
یادواره شهدا همراه با جمع‌آوری کمک‌های مردمی(پویش ایران همدل)، با حضور مسئولان و مردم شهیدپرور در قزوین برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۸۰۲۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۹

خاطره‌‌ای از شهید «ابراهیم مهیاری»
مادر شهید تعریف می‌کند: شهید در هر شرایطی کنارم بود تا در انجام کارها یاری‌ام کند و زحماتم را کمتر کند. او همیشه می‌گفت؛ "می‌خواهم شما را سربلند کنم." در نهایت نیز با شهادتش باعث افتخار و سربلندی من شد.
کد خبر: ۵۸۰۲۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۹

«او همیشه خود را مدیون شهدا می دانست و شهادت را اوج رستگاری انسان می شمرد.» در ادامه زندگی معلم شهید ابراهیمی آذر را میخوانید.
کد خبر: ۵۸۰۲۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۸

موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار می کند
ویژه برنامه «شب خاطره » با حضور فرماندهان و پیشکسوتان دفاع مقدس در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۸۰۲۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۹