نوید شاهد تهران بزرگ - صفحه 120

آخرین اخبار:
نوید شاهد تهران بزرگ

تشییع پیکر مطهر پدر شهیدان فتاح زاده در گلزار شهدای تهران

پیکر مطهر حاج رسول فتاح زاده پدرشهیدان محمدعلی و محمدجواد فتاح زاده در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران تشییع شد.

موضوع انشای پردرد سر!

شهید "عطاالله امینی" معلم بود. در دوران تحصیل یک بار به علت اینکه موضوع انشایی مخالف با نظام به دانش آموزانش داده بود، توسط ساواک دستگیر و مدتی را در حبس به سر برد.

کسب علم انتهایی ندارد

شهید "عطاالله امینی" همواره به سخن پیامبر در رابطه با کسب علم تا گور اعتقاد داشت. خود این شهید برای بالا رفتن در مدارج علمی به تهران مهاجرت و در آزمون سراسری شرکت کرد.

در راه خانه اسیر شد

شهید "مهدی افروشه" زمانی که برای مرخصی عازم خانه اش بود، در راه توسط گروهک کومله گروگان گرفته می شود و پس از شش ماه تحمل شکنجه و اسارت در زندان به شهادت می رسد.

شکست محاصره 14 روزه

اوایل جنگ چند تن از پرسنل نظامی در باشگاه بدون غذا و مهمات به محاصره گروهک ها درآمده بودند. شهید "مهدی افروشه" با نفرات برای کمک به برادران خود شتافت و با همه این ایثارگری ها بود که بعد از گذشت 14 روز از محاصره، باشگاه آزاد شد.

روزهای اسارت

شهید "مهدی افروشته" 6 ماه در اسارت کموله ها به سر برد. در این مدت پدر شهید بارها به دیدن او رفته بود. بار اخر به او گفتند به همراه مادر شهید به دیدارش بروند. 20 روز پس از این دبدار او را به شهادت رساندند.

جزوات دست نویس شهید "علیرضا آشوری"

جنگ شرایط ویژه ایست. اما حتما برای دفاع از وطن حتی در شریط سخت نیاز به نیروی آموزش دیده هست. رزمنده های ما نیز قبل از اعزام به جبهه مدتی تحت آموزش قرار می گرفتند. پایگاه خبری نوید شاهد از بخشی از جزوات دست نویس شهید "علیرضا آشوری" رونمایی کرد.

در راه محبوب

شهید "علیرضا آشوری" همیشه از امام به عنوان یک محبوب نام می برد. به طور کلی در یک جمله می توان گفت که علی رضا عاشق امام و یاران امام بود؛ به طوری که هر وقت می خواست نقل قولی از امام بگوید می گفت: جانم به فدایش...

هشت روز قبل از عروج

در نامه ای که برای خاله اش نوشته، از احوال همه پرسیده است. این نامه هفدهم آبان یعنی درست 8 روز قبل از به شهادت رسیدن این شهید بزرگوار نوشته شده است.

همراه بهترین رفیق

اتفاقات خوب به همراه یک دوست لذت آن را دو چندان می کند. شهید "سید احمد آذین" به همراه همکارش خلبان شهيد نصيري رستمي در بیست و پنجم آبان 1359 در سوسنگرد به شهادت رسيد.

کلاس انقلاب

شهید "حسین آقاجانی" در زمان انقلاب شب هایی که بعد از کلاس به خانه می‌آمد، در توضیح اینکه چرا دیرتر از زمان عادی به خانه رسیده است می گفت: کلاس دیر تمام شد. شاید تلاش برای شکل گیری انقلاب برای او مانند یک کلاس درس بود.

پیکر پدر شهید "آوینی" در بهشت زهرا تهران تشییع و خاکسپاری شد

مراسم تشییع و خاکسپاری پدر شهید سید مهدی آوینی صبح روز گذشته برگزار شد.

دومین سالگرد شهید مدافع حرم "محمد عبدالهی" برگزار شد

مراسم بزرگداشت دومین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم محمد عبداللهی با حضور خانواده های معظم شهدا و ایثارگران در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران برگزار شد.

بزرگداشت سردار شهید طهرانی مقدم و یاران شهیدش برگزار شد

صبح روز گذشته مراسم بزرگداشت سردار شهید حسن طهرانی مقدم و یاران شهیدش با حضور خانواده های معظم شهدا و ایثارگران در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران برگزار شد.
دلنوشته شهید "حسن ابراهیمی دولابی" / بخش دوم

قصه ي پر فراز و نشيب انقلاب

شهید "حسن ابراهیم دولابی" در دلنوشته ای زیبا که از او به جای مانده ، به ذکر نکاتی از روزهای قبل از انقلاب و سختی ها و فسادهای موجود در جامعه پرداخته است. به تعبیر این شهید عزیز این قصه ی پرفراز و نشیب انقلاب است.
دلنوشته شهید "حسن ابراهیمی دولابی" / بخش اول

منجلابی که گذشت...

از نوشته های با ارزش شهید "حسن ابراهیم دولابی" است که: هيچ چيز ارزشش از اين بيشتر نيست که به گذشته ي خودمان بيانديشيم و ببينيم در چه منجلابي قرار گرفته بوديم و اکنون کجا هستيم؛ مقايسه کنيم و ببينيم چند درجه با گذشته تفاوت پيدا کرده ايم.

بیایید به فکر اسلام عزیز باشیم

خانواده شهید "حسن ابراهیم دولابی" از سخنان دلنشین این شهید می گویند؛ سخنانی که از روحیه میهن پرستی او نشأت می گرفتند. آخرین کلام شهید این بود که بیایید به فکر دینمان یعنی اسلام عزیز باشیم.

از بدو خدمت هر روز آماده شهادت هستم

شهید "حسن ابراهیم دولابی" پس از فارغ التحصیلی عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران شد. همیشه می گفت: از بدو خدمت هر روز آماده این هستم که به شهادت برسم. این نشاندهنده ی عشق بی نهایت او به شهادت و آمادگی اش برای این دیدار بود.

معجزه‌ای که عباس را زنده نگاه داشت تا شهید شود

برادر شهید «عباس کارگری» گفت: یک‌بار برای توپ‌بازی رفتیم بالای پشت بام، من در دروازه بودم که عباس توپ را به سمتم شوت کرد تا گل بزند، یک لحظه دیدم عباس و توپ نیستند، هر دو به حیاط افتاده بودند، با اینکه از ارتفاع چند متری افتاده بود، ولی اتفاقی برایش نیفتاد؛ نگاهش که کردم دیدم بلند شده و لباسش را می‌تکاند، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده.

در آغوش شهادت

شهید "محمدجعفر آقاعلی عطــاران" در توصیف عشق شور زرمنده ها چنین نوشته است: بر لبان بچه های جبهه ذکر خدا و لحظه شماری برای به آغوش کشیدن شهادت را میبینی. من هم در این بین هاج و واج مانده ام. شخصیت هایی را که تنها در سخنرانی ها و مقاله ها می یافتم در اینجا میبینم.
طراحی و تولید: ایران سامانه