در شب شهادتش به اتفاق عده ای از دوستانش با مقصد قبلی به خانه چند مزدور ساواک رژیم حمله می کنند که مورد هجوم پاسبانها قرار می گیرند و با رگبار گلوله های آمریکایی آنها، روبه رو می شوند.
شهید بزرگوار در تمام راهپیمایی ها و تظاهرات علیه منافقین حضور داشتند و با امت حزب الله همگام بودند. در یکی از این درگیری ها مورد حمله «چماق به دستان» قرار میگیرد و به دعوت حق لبیک گفتند و شهد شیرین شهادت را نوشیدند
این پارچه کت و شلواری را به تو هدیه می کنم، برای دامادی خود نگه دار. من با حالت ناراحتی به او گفتم: این چه فرمایشی است که می کنید: گفت: این یک واقعیت است دیر یا زود خبر شهادت مرا خواهی شنید.