موقع خداحافظی رو به گفت: بابا این بار من شهید می شوم، خواهش می کنم فعلا به مادر چیزی نگویید. اشکم را در آورد.
نوید شاهد کرمان، "اصرار فراوانی برای رفتن به جنگ داشت. هر چه مادرش به او می گفت تو جثه کوچکی داری، گوشش بدهکار نبود.
بالاخره مجوز اعزام به جبهه را گرفت، اما نمی دانستیم با چه ترفندی این کار را کرده است! بعد ها متوجه شدیم که در شناسنامه اش دست برده.
به دلیل زخمی شدنش مرخصی آمده بود، بخیه های زخمش نه تنها خوب نشده بودند بلکه چرکی هم شده بودند. هر چه کردیم که از رفتن دوباره اش جلوگیری کنیم نشد که نشد.
او را به ترمینال رساندم. موقع خداحافظی رو به گفت: بابا این بار من شهید می شوم، خواهش می کنم فعلا به مادر چیزی نگویید. اشکم را در آورد. به او گفتم: این حرفها را نزن انشاالله به سلامت بر می گردی. رفت و در ۱۶سالگی در کربلای ۴ در حالی که بیسیم بر پشت داشت، بر اثر اصابت خمپاره به قایق، به قعر آب رفت و جسدش مفقود شد."

راوی: پدر شهید

شهید «احمد دانشی» تیر ماه 1349 در شهر اصفهان متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان «علوی» و «صدیق» کرمان و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید «نامجو» به پایان رساند. از سال دوم راهنمایی مکرر شوق حضور در جبهه را داشت، اما به علت کوچکی جثه و کم سن بودنش، پدر و مادر او را از رفتن به جبهه منع می‌کردند.

در آغاز سال تحصیلی 65-66 در حالیکه 16 سال بیشتر نداشت، برای رفتن به جبهه پدر و مادر را راضی کرد، اما ستاد اعزام به علت اینکه سن او کمتر از 18 سال بود ثبت‌ نامش نکرد. ولی احمد با دست بردن در شناسنامه و گرفتن کپی از روی آن در پایان مهر ماه سال 65 با شهید بزرگوار «غلامرضا شمس‌الدینی» عازم جبهه شد.
وی در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید.
برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۱
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۱/۰۱
1
0
خیلی فوق العاده احساسی بود
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده