يکشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۲
امین توانا همراه مردم شهر قصرشیرین که از سال ۱۳۵۸ از حرکات مخفیانه دشمن بعثی به خاک کشورمان اطلاع یافته بودند از همان آغازین روزهای تجاوز دشمن، نبرد را آغاز کرده و با آغاز رسمی جنگ تحمیلی درسال ۱۳۵۹ در جنگی نابرابر به اسارت نیروهای بعثی درمی آید
روزهای خوب یک آزاده


امین توانا متولد ۱۳۴۱ از خطه غیورمردان کرد و از خطه زیبای کرمانشاه و کارشناس حقوق است.

نوجوانی وی مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی است و جزو کسانی است که در رفراندوم سرنوشت ساز میهن به "جمهوری اسلامی" آری می گوید.

امین توانا همراه مردم شهر قصرشیرین که از سال ۱۳۵۸ از حرکات مخفیانه دشمن بعثی به خاک کشورمان اطلاع یافته بودند از همان آغازین روزهای تجاوز دشمن، نبرد را آغاز کرده و با آغاز رسمی جنگ تحمیلی درسال ۱۳۵۹ در جنگی نابرابر به اسارت نیروهای بعثی درمی آید.

وی اسارت را برای خود نقطه عطفی و آغاز تولدی دوباره می داند بنابراین از پای ننشسته و در فعالیت های فرهنگی اردوگاه و صرف و نحو عربی و همچنین صوت و لحن قرآن را به اسرا آموزش می دهد.

وی هم اینک نیز نماینده آزادگان در استان کرمانشاه است. بنابراین پای صحبت های این آزاده گرانقدر می نشینیم تا از روزهای حماسه و دفاع مقدس برایمان بگوید.

آشنایی شما با جبهه و دفاع مقدس چگونه شکل گرفت؟

ما در قصرشیرین ساکن بودیم که از سال ۱۳۵۸عراق شروع به انجام عملیات های ایذایی درمناطق مرزی کرد. در سال ۱۳۵۹ این حرکات شدت بیشتری گرفته بود و توسط گروه های مسلحی که ما آن زمان به آنان لفظ "مهاجم" اطلاق می کردیم . این گروه ها از سوی عراق حمایت و تغذیه مالی می شدند و آنها هم عملیات های ایذایی را برعلیه جمهوری اسلامی انجام می دادند.

بسیاری از رفقای ما در آن زمان بخاطر دفاع از مرزها به شهادت رسیدند و همین انگیزه ای شد برای من که ما هم در آن سن و سال کم درحد توان از آب و خاک میهن مان دفاع کنیم اما پیوستن به سپاه تنها معیار و ملاک نبود. برای همین من با خودروهای ارتشی که داخل قصر شیرین تردد می کردند اصرار می کردم می گفتم که مرا به سربازی ببرید ولی چون ۱۸سال هم نداشتم برای سربازی هم نمی بردند.

برای همین با تلاش بسیار توانستم وارد سپاه شوم و آن جا مشغول به خدمت شدم. چند ماهی در سپاه مشغول بودم که نبرد به صورت رسمی درجبهه ها شروع شد و من در روزهای اول جنگ به اسارت دشمن درآمدم.

اسارتتان به چه صورت اتفاق افتاد؟

اول مهرماه ۱۳۵۹ ما درمنطقه "تنگه ترشابه" که حدفاصل قشرشیرین و سرپل ذهاب بودیم که این منطقه عملیاتی به تازگی از دست "مهاجمین" باز پس گیری شده بود و ما هم به خاطر تقویت سیستم دفاعی به آن منطقه اعزام شده بودیم که به اسارت نیروهای عراقی درآمدیم.

اسارت چه حسی برای شما داشت؟

قطعا هیچکس حس خوبی نسبت به اسارت ندارد و تا آن زمان به اسارت فکر هم نمی کردیم و از طرفی بعث عراق را حقیرتر از آن می دانستیم که بتواند به خاک کشورما تجاوز کند و بخواهد قسمتی از خاک ما را تصرف کند اما متاسفانه عراق با پشتیبانی قدرت های بین المللی این کار را کرد.

قطعا هیچکس حس خوبی نسبت به اسارت ندارد و تا آن زمان به اسارت فکر هم نمی کردیم و از طرفی بعث عراق را حقیرتر از آن می دانستیم که بتواند به خاک کشورما تجاوز کند و بخواهد قسمتی از خاک ما را تصرف کند اما متاسفانه عراق با پشتیبانی قدرت های بین المللی این کار را کرد


مدت اسارت شما چندسال طول کشید و اسارتتان در چه اردوگاه هایی سپری شد؟

مدت ۱۰سال اسارتم طول کشید که در استخبارات بغداد و اردوگاه های موصل ۱، و موصل ۲سپری شد.

البته ۶ ماه زندان بغداد بودم زیرا خودم را به عنوان نیروی شخصی معرفی کرده بودم بنابراین مرا به اردوگاه نبردند. اما به دلیل اعتصاب غذاهایی که داشتم مبنی براینکه اگر ما اسیر جنگی هستیم باید طبق قوانین اسارت، به اردوگاه های جنگی فرستاده شویم بعد از ۶ماه مرا به موصل ۱ فرستادند.

تلخ ترین و شیرین ترین خاطره اردوگاهی خود را هم بیان بفرمایید؟

خاطره شیرین که در اردوگاه داشتیم فتح خرمشهر و راندن نیروهای عراقی از خاک کشورمان بود که برای من به یادماندنی ترین خاطره است و تلخ ترین خاطره و غم بارترین خاطره شنیدن خبر ارتحال حضرت امام(ره) بود.

از فعالیت هایی هم که در اردوگاه داشتید قدری بیان بفرمایید؟

من در زمینه کارهای فرهنگی در اردوگاه فعال بودم و اگر اغراق نکرده باشم صوت خوبی داشتم و خواندن قرآن و ادعیه درآسایشگاه ها برعهده من بود.

قرائت قرآن به صورت صوت و لحن از برنامه هایم بود و گاهی هم یادگیری زبان های انگلیسی، فرانسه.

جا دارد از اساتیدی نام ببریم که از محضرشان در اسارت دانش می آموختیم. در بحث صوت و لحن آقای دکتر ابراهیم کلانتر و آقای دکتر فحکشیدند. شیوه آموزش در اسارت اینگونه بود که ما ابتدا قرآن را در محضر این اساتید تلمذ می کردیم و سپس آموخته های خود را به دیگران انتقال می دادیم. بنده در مقاطعی هم عربی را فرا می گرفتم و هم آموزش می دادم که در طول اسارت بالای ۵۰ دوره صرف و ۱۴یا ۱۵ دوره نحو عربی را تدریس کردم که البته چون این کلاس ها مخفیانه برگزار می شد گاهی اوقات کلاس را با تعداد اندک شاگرد می گذراندیم.

به نظر شما چه نیرویی باعث استقامت ۱۰ساله شما در اردوگاه های عراق بود؟

درخصوص پاسخ به این سوال باید خاطره ای را عرض کنم. این جمله را من از طرف حاج آقا ابوترابی عرض می کنم. ما دوستی داشتیم به نام "حاج آقا دوات ساز" که ما نزد ایشان زبان انگلیسی را فرا می گرفتیم. ایشان مترجم صلیب سرخ بود. او می گوید: یکبار یکی از نیروهای صلیب سرخ گفت: ما به تمام اردوگاه های و زندانهای سیاسی در کشورهایی نظیر آمریکای لاتین و یا سایر اسرای عراقی در ایران سر می زنیم؛ اسرا از ما لباس و غذا و وسایل تفریحی می خواهند اما در اردوگاه های ایرانی علاوه بر این که نشاط بسیاری در این اسرا هست، خواسته های شان از ما کتاب قرآن، نهج البلاغه، کتاب های زبان های انگلیسی، فرانسه و آلمانی، اسپانیایی، ایتالیایی و حتی روسی است. این نتیجه یک روحیه مضاعف در بین اسرای ایرانی بود و آن نیروی صلیب سرخ دلیل این روحیه را از حاج آقا ابوترابی سوال می کنند. حاج آقا هم سوال را به خود آن نیروی صلیبی برمی گرداند و می گوید: به نظر شما دلیل چیست؟ و حاج آقا خود این جواب را می دهد: که تنها دلیل برای استقامت و پایداری نیروهای عراقی "معنویت" در اسراست. یعنی هرچه معنویت در فرد بالاتر است بنابراین نیروی صبر واستقامت بیشتر می شود.

در میان صحب تهایتان به حاج آقا ابوترابی اشاره کردید، آشنایی شما و ایشان از چه زمانی بود؟

بنده سعادت داشتم که در دو مقطع زمانی در آسایشگاه خدمت ایشان باشم. یک بار در موصل 1 بعد از عملیات فتح المبین بود که حاج آقا ابوترابی را به همراه تعداد دیگری از اسرا به اردوگاه ما آوردند که با آمدن ایشان به اردوگاه ما یک نقطه عطفی در اسارت ما بود و باعث تقویت روحیه اسرا شد و یکبار هم در سال ۱۳۶۴ که درموصل ۲.

از ویژگی حاج اقا ابوترابی هم برای خوانندگان بفرمایید؟

سفارش ایشان تعامل با دشمن بود. البته تعامل نه به معنای سازش با دشمن بلکه سیاستی که با آن به اهداف خودمان برسیم. حاج آقا ابوترابی در تعریف نمی گنجد. حاج آقا ابوترابی در اسارت برای ما همچون ید بیضا حضرت موسی بود. معجزه ای که در تمامی زندگی ما تاثیر مثبت و شگرفی گذاشت. اخلاق و منش ایشان در اسرا و در احترامی که به تمامی اسرا داشتند از دیدگاهی که مولا علی(ع) به مالک اشتر می فرماید:ای مالک تو برجایی که حاکم می شوی، آنان یا براداران دینی تو هستند و یا انسان هایی که در آفرینش با تو برابرند. عمل حاج آقا ابوترابی از علمش بیشتر بود و درعمل از علم خودش پیشی گرفته بود و این دلیل محبوبیت ایشان در میان اسرا بود.

به عنوان نماینده آزادگان در استان کرمانشاه اهم فعالیت های استانی خودتان را هم توضیح دهید؟

استان کرمانشاه ۱۸۰۰ آزاده دارد که رقمی حدود ۴۰- ۵۰نفر از آنان به شهادت رسیده اند.سعی می کنیم برای حفظ انسجام آزادگان آنها را در برنامه های مختلف دورهم جمع کنیم. بیشتر فعالیت های ما در جهت برگزاری جلسات قرآن و اردوهای داخل استانی است ولی سعی داریم که سطح کارکردمان را بالا ببریم.

باتوجه به زلزله اخیر کرمانشاه وضعیت ایثارگران در استان چگونه است؟

در مجموع می توان گفت با مساعدت و کمک موسسه پپام آزادگان و همچنین ارتباط با دوستان آزاده ای که در فضای مجازی در ارتباط هستیم، انصافا رضایت بخش بوده و قابل قبول است.

منبع : ماهنامه فرهنگی شاهد جوان/ شماره 153

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده