اتمام ماموریت پدر توسط پسر

انس با قرآن
7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوره ابتدایی را در مدرسه اسلامي و راهنمايي را در مدرسه ايگار گذراند. حسین از کودکی با نماز و قرآن مانوس بود. خواهرش در خاطره ای می گوید: در ماه مبارک رمضان سال 1352 حسین 7 ساله بود. اول ماه به مادرم گفت: مادر مرا فردا برای سحری بیدار کن. مادرم گفت: تو کوچکی و سِنت برای روزه گرفتن اقتضا نمی کند و توان آن را نداری. حسین با نگاهی ملتمسانه به مادر گفت: خواهش میکنم مرا بیدار کن تا جایی که توان داشتم روزه ام را نگه می دارم و از همان جا روزه گرفتن را شروع کرد.

اعزام به جبهه
با آغاز جنگ تحمیلی پدرر که در جهاد مشغول خدمت بود به جبهه رفت و جانباز شد. پس از آن برادرِ حسین تصمیم گرفت به جبهه برود و راه پدر را ادامه دهد. حسین علاقه وافری به برادرش داشت، نتوانست تحمل بیاورد درس را رها کرد و به دنبال برادر به جبهه رفت.

نیمه شب و گلزار شهدا
مادر شهید در خاطره ای می گوید: حسین در یکی از مرخصی هایش نیمه شب به شیراز رسید. ولی چون دیر وقت بوده به خانه نیامده و به گلزار شهدا رفت. پس از اذان صبح در به صدا در آمد. حسین بود. بعد متوجه شدم که به گلزار شهدا رفته است. گفتم مادر چرا به خانه نیامدی گفت: نمی خواستم شما را از خواب بیدار کنم...

اتمام ماموریت پدر توسط پسر
پس از چندی حضور درجبهه با اصابت ترکش به پا مجروح و در بیمارستان بستری شد. پس از بهبودی نسبی مجدد به جبهه رفت و در عملیات والفجر 8 شرکت کرد و در این عملیات به شدت مجروح شد وی پس از 2 سال تحمل درد جانبازی 27 خرداد ماه 1367 بر اثر جراحات وارده به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس