اردوگاه هزار دره
متن خاطره خودنوشت «16» :
15 مهر1392 دوشنبه ساعت 6:55 صبح/ وضعیت الان من این هست که روی تخت دراز کشیدهام که یک دقیقه دیگه باید بیرون از ساختمان برای صبحگاه دانشجویی به خط بشویم.
اردوگاه هزار دره
بعد از اردوگاه هزار دره کلاسهای ما شنبه شروع شد که هر روز به جز روزهای پنجشنبه و جمعه 3 کلاس داریم، که دو کلاس آن قبل از نماز ظهر و یک کلاس آن بعد از نهار برگزار میشود. برنامه تا عید ما هم اعلام شد که مرخصی اول ما 16/8 خواهد بود و همچنین تعطیلی عید ما از 27 اسفند تا 15 خرداد هست. البته در حال حاضر برنامه را ندارم که بقیه را ذکر کنم تنها همین دو قسمت را برای یادآوری مینویسم.
روزهای سخت
این روزها یه کم داشت بهم سخت میگذشت که دیروز فرمانده گردان برادر آرش قیطاسی با گوشزد کردن اینکه با شورانگیز باشید باز هم تا حدود زیادی به حالت اول خودم برگشتم.
خدایا مرا به حال خود وا مگذار
این وقتها اشتباهاتی در گفتار و رفتارم رخ میدهد که امیدوارم با کمک و یاری خدا (که همیشه به ما کمک میکند و ما را نجات میدهد) این دفعه ما هم بر این اشتباهات غلبه کنیم و آنی باشیم که خدا میخواهد.
خدایا به حق ذات بیهمتای خودت ما را حتی یک لحظه به خودمان واگذار مکن.
انتهای متن/