زخمهای شیرین
چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۵۹
نوید شاهد - مادر شهید "شهرام نجفی" در خاطرهای می گوید: «او شوق عجیبی برای اعزام به جبهه های حق علیه باطل داشت و برای رفتن بیتابی میکرد. او هنگام رفتن به جبهه به من گفت: مادر، من طاقت ندارم که فردا بروم. باید همین امروز حرکت کنم و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "شهرام نجفی" 15 مرداد سال 1348 در روستاي دبيران واقع در جنوب استان فارس ديده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و تحصیلات خود را تا دوم متوسطه در رشته اقتصاد گذراند. دانش آموز بود که جنگ شروع شد.
او برای مقابله با دشمن درس و مدرسه را رها کرد و از طريق بسيج داراب با چند نفر از دوستانش عازم منطقه جنگي اروند کنار شدند. وی سرانجام 21 بهمن ماه 1364 به شهادت رسید.متن خاطره: زخم های شیرین
مادر شهید در خاطره ای می گوید: پسرم از بچگی خیلی فهمیده و عاقل بود. با کسی دعوا نمی کرد و به پدر و مادر و صله ی ارحام خیلی اهمیت می داد. که قرآن را زیاد تلاوت میکرد از مطالعه ی نهج البلاغه نیز غافل نمی شد. و همیشه به ما میگفت: دل خودتون رو پاک نگه دارید.
او شوق عجیبی برای اعزام به جبهه های حق علیه باطل داشت و برای رفتن بیتابی میکرد. او هنگام رفتن به جبهه به من گفت: مادر، من طاقت ندارم که فردا بروم... باید همین امروز حرکت کنم. آن گاه در ادامه گفت: میخواهم بروم شهید شوم؛ شما اجازه می دهید؟ من به او گفتم: ان شاالله صدقه ی سر علی اصغر خونت هم فدای سر علی اصغر.
همیشه این شوخی بین من و او بود که من می گفتم: مادر، این قدر می روی جبهه، مگه اونجا حلوا می دن؟ و او در جوابم با لبخند می گفت: خودم می دونم که حلوا نمی دن ولی این تیری که به ما می خوره مثل شکلات شیرین و لذت بخشه. اگر بدونی چقدر دوست دارم توی جعبه شکلات بخورم! بعد آهی می کشید و می گفت: البته اگر قسمتمون باشه... ای کاش خدا ما را هم می پسندید و به پیش خودش می برد.
انتهای متن/
منبع: کتاب یک سبد گل سرخ نظر شما