کار ناتمام
يکشنبه, ۳۰ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۵۲
نوید شاهد - مادر شهید "سیدخدابخش موسوی" در خاطره ای می گوید: «برای گواهی نامه موتورسیکلت ثبت نام کرد و گواهی را گرفت. بعد از مدتی گواهی نامه ماشین را هم گرفت. و گفت...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید "سیدخدابخش موسوی"
سوم خرداد ماه 1340 در روستای توتستان ممسنی دیده به جهان گشود. تحصیلات
خود را از 7 سالگی آغاز کرد و دوره ی ابتدایی و راهنمایی را در شهر نورآباد
گذراند. با شروع جنگ تحمیلی اسلحه را بر قلم ترجیح داد و برای اولین بار
در آبان ماه 1360 با تعدادی از دوستانش راهی جبهه شد.
دوران
آموزشی را گذراند و در عملیات طریق القدس شرکت کرده و مجروح شد. پس از چند
روز استراحت مجدد به جبهه بازگشت و در عملیات رمضان شرکت کرد. در همان سال
به خیل سبزپوشان سپاه پاسداران پیوست. پس از چند سال حضور مستمر در جبهه
های جنگ، در خرداد 1364 موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته ی علوم انسانی شد و
سپس به دانشگاه جبهه بازگشت و در عملیات هایی همچون فتح المبین، فتح
خرمشهر، طریق القدس، رمضان، محرم و والفجر، خیبر و قادر حضور داشت.
وی
پس از رشادتهای فراوان، در عملیات قادر در منطقه ی غرب (اشنویه عراق) به
عنوان فرمانده گروهان علی بن ابیطالب (ع) شرکت کرد و سرانجام 19 شهریور ماه
1364 به شهادت رسید.
متن خاطره: کار ناتمام
مادر شهید "سیدخدابخش موسوی" در خاطره ای می گوید: برای گواهی نامه موتورسیکلت ثبت نام کرد و گواهی را گرفت. بعد از مدتی گواهی نامه ماشین را هم گرفت.
یک روز آمد و در کنارم نشست و کارت ها را جلویم گذاشت و گفت: مادر، دیدی گفتم ناراحت نباش! بیا این گواهی نامه ماشین، این هم مال موتورسیکلت و این هم مدرک دیپلم، عقد هم که کرده ام.
مادر شهید "سیدخدابخش موسوی" در خاطره ای می گوید: برای گواهی نامه موتورسیکلت ثبت نام کرد و گواهی را گرفت. بعد از مدتی گواهی نامه ماشین را هم گرفت.
یک روز آمد و در کنارم نشست و کارت ها را جلویم گذاشت و گفت: مادر، دیدی گفتم ناراحت نباش! بیا این گواهی نامه ماشین، این هم مال موتورسیکلت و این هم مدرک دیپلم، عقد هم که کرده ام.
دو کار ناتمام دیگه دارم: یکی اینکه بروم جبهه. اگر خدا بخواهد مرا پیش خودش ببرد و اگر هم شهید نشدم و برگشتم، بروم و کار دوم را انجام بدهم یعنی تحصیل در دانشگاه. این کارها را من انشاءالله تمام خواهم کرد.
از آنجایی که خدا می خواست او را پیش خودش برد.
از آنجایی که خدا می خواست او را پیش خودش برد.
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظر شما