اصابت گلوله 106 به تپه دیده بانی
سال 1360 درحالیکه 19 ساله بود به صورت داوطلبانه به جبهه جنوب شتافت و در عمليات آزادسازی بستان شرکت کرد. با عشق و علاقه ای که به سپاه پاسداران داشت به عضويت اين نهاد درآمد. سال 1362 ازدواج کرد که حاصل آن سه فرزند بود.
او در طول جبهه فرماندهی گردان امام حسين(ع) تيپ 46 الهادی(ع)، مسئوليت محور آبادان، فرمانده گردان کميل (تخريب) را بر عهده داشت. پس از پذيرفتن قطعنامه 598 او ماموريت پاکسازی منطقه را برعهده گرفت. پس از انجام چند مأموريت 9 مهر ماه 1370 در پاکسازی نهر خين با انفجار مین مجروح شد که منجر به قطع دو دست از ناحيه مچ و از دست دادن دو چشم و از بين رفتن لاله و پرده گوش چپ و قريب به 300 ترکش در بدن شد. وی سرانجام 14 مهرماه 1383 پس از تحمل 13 سال رنج و مشقت در شيراز داشت به شهادت رسید.
بیشتر بخوانید: معجزه در جبهه // خاطره«12»
خاطره خودنوشت «13»: اصابت گلوله 106 به تپه دیده بانی
يک روز ديگر در تپه نشسته بودم ديدم که شدت خمپاره و توپ زياد شده و آن هم به طرف تپه و جاده آبادان اهواز که با ما فاصله شايد يک کيلومتری بود میزدند. آنقدر شدت پيدا کرد که ديگر اميدی نبود البته چون خدا نظر داشت و ما هم به او متکی بوديم به آن صورت به ما اثری نمی کرد.
يکباره ديگر ديدم که سنگر ديدبانی در تپه به لرزش درآمد. مقداری خاک به رويم پاشيد و ترکش خمپاره به اطرافم ريخته شد گفتم ديگر کارم تمام شده ولی خداوند قادر و توانا و بينا نخواست که به ما صدمهای وارد شود.
آن گلوله، گلوله 106 بود که مستقيم به تپه خورده بود آنها به نظرشان که تپه ديگر سقوط کرده و اگر در آن کسی بود نابود شده چون در اطراف آن تپه به خاطر مشخص نبودن تپه اصلی چند تپه ديگر زده بودند.
انتهای متن/