اخلاصی که پایانش وصل به یاران بود
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «بهمن اميری» یکم فروردین سال 1345 در شهرستان نی ريز دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و تحصیلات ابتدایی را با موفقیت پشت سرگذاشت. دوران راهنمایی را در مدرسه فاطمی و دوره هنرستان را در مدرسه آب باریک شیراز گذراند. پس از آن به عضویت سپاه پاسداران درآمد و عازم جبهه نبرد شد. وی پس از سالها مجاهدت سرانجام 4 تیر ماه 1367 آسمانی شد.
بیشتر بخوانید: خون شهدا در صفحات تاريخ // قسمت 24
متن خاطره خودنوشت قسمت «25» : اخلاصی که پایانش وصل به یاران بود
بسم الله الرحمن الرحيم تاريخ 9 بهمن سال 1361 ساعت 22 و بيست دقيقه شب. در آن لحظهای که تاريکی همه جا را فرا گرفته در اين لحظهای که انسان بايد کارهای خوب و بد خود را که در روز انجام داده در نظر بياورد و از خداوند خود و آن معبود انسانها طلب مغفرت کند.
در اين لحظه که آسمان با ستارگان درخشان که نور از خود میبارند و همه و همه از کرامت و بزرگواری خداوند را گواه هستند و... بد نيست خاطرهای ياد نرفتنی از شهيد گلگون کفن سيد اسداله اسلامی آن مرد تقوا و عمل و ياد نرفتنی بنويسم. آن بنده خالصی که تا آخرين لحظات عمر بسيار کم ولی پر ارزشش، دست از مجاهدت و فداکاری در راه خدا و خدمت در راه بندگان خدا بر نداشت تا آخر به آرزويش رسيد.
وقتی درباره اخلاق نيکو و رفتار زيبنده آن شهيد بزرگوار فکر میکنم يک حالتی در من بوجود میآيد که میخواهم ديوانه شوم و تنها راه نجات پيدا کردن، گريه کردن است و برای انسان سوال پيش میآيد که خداوند چطور بندگان با اخلاص و پاک را جدا میکند و میبرد.
يک هفته پيش خبر شهادت سيد اسداله به گوشم رسيد. به خدا هر چه فکر میکردم باور نمیکردم و هی پيش خودم فکر میکردم و به يک نحو خودم را راضی میکردم ولی کم کم برايم مسلم شد تا چند روز هر کجا تنها مینشستم حتی در خواب اشک از چشمانم روان میشد و عقده گلويم را میگرفت و تمام رفتارهای او در پيش چشمم مجسم میشد و هر چه میکردم نمیتوانستم خودم را کنترل کنم.
يادم میآمد از رفتارهای حسنه و نيکويش در مدرسه و در ديگر جاها از آن ايمان قويش و آن اخلاص و تقوايش آن مهر و محبتش و آن برخوردهايی که واقعاً هر انسانی را تکان میدهد.
انتهای متن/