وصیت شهید فرهاد اجرایی «3»
شهید «فرهاد اجرایی تزنگی» در وصیت خود می نویسد: «شهادت فوز عظيم و بزرگى است كه نصيب همه‌كس نمى‌شود و از خدا بخواهيد كه خود شما هم عاشق شهادت بشويد و ببينيد لحظه‌اى با عشق شهادت بودن چقدر لذت دارد و...» متن کامل وصیت سوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

سری در آغوش امام رضا(ع)

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «فرهاد اجرایی تزنگی» 21 آذر ماه سال 1343 در شیراز دیده به جهان گشود. در هفت سالگی به مدرسه رفت، او تا کلاس سوم دبیرستان در رشته تجربی ادامه تحصیل داد و پس از آن جهت کسب علوم دینی به حوزه علمیه رفت. با آغاز جنگ تحمیلی به منظور اجرای امر رهبر و کمک به رزمندگان راهی خط مقدم جبهه شد. شهید «فرهاد اجرایی تزنگی» سرانجام 23 دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 منطقه شلمچه به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد.

متن وصیت «3» :

سخنى با يكايك اعضاء خانواده: نخست پدر بزرگوار، عزيزى كه عمرى زحمت بزرگ كردن بنده را كشيد و فرزند خوبى برایت نبودم و به حدى بد بودم كه نتوانستم حق شما را اداء كنم؛ اما خدا شاهد است تمام هم و غم بنده اين است كه با شهادت وسيله براى شفاعت شما پيدا كنم كه در آخرت راحت باشيد و شما را ان‌شاءالله همچنان كه با زبان استقامت داشتيد در عمل هم استقامت كنيد، صبور باشيد و به قلب خود اطمينان بدهيد كه راه درستى را انتخاب كرده‌ام. و احساس اين را بكنيد كه امام زمان(علیه السلام) از شما از جهت تربيت فرزند راضى شده و نگوييد كه چرا فلانى نرفت، آن هم روز قيامت بايد پاسخ بدهد و آنجا شرمنده مى‌شود.

اميدوارم كه بنده را ببخشيد كه اين چنين صحبت مى‌كنم و به خاطر رضاى خدا تحمل كنيد. گرچه داغ جوان سخت است اما همچون حسين(علیه السلام) باشيد. همچون پدر شهيد جعفر رنجبران كه مى‌گفت امانتم را تحويل دادم.

اما به مادر عزيزم كه خدا شاهد است هر موقع فكر اذيت‌هايى كه به ايشان داده‌ام مى‌افتم شرمنده مى‌شوم و می‌ترسم كه شما از بنده راضى نباشيد كه در مقابل حضرت زهرا(سلام الله علیها) شرمنده شوم. اما ان‌شاءالله كه بنده را مى‌بخشيد؛ حق خود را به گردنم حلال كنيد و برايم طلب مغفرت از خداوند ‌كنيد.

و شما پدر و مادر عزيز و بزرگوارى كه خدا شاهد است دلم مى‌خواهد در قيامت هم كنار ائمه با هم باشيم، سعى كنيد اين سعادت را تحمل كنيد. خود شما چقدر دوست داشتيد بنده عروسى كنم. بنده چند برابر آن را دوست داشتم شهيد بشوم و حال شما هم اين را سعادت بدانيد. نمى‌گويم آن چنان كه در عروسى خوشحال بوديد خوشحال باشيد، چونكه سخت است، اما تحمل بكنيد و خداى نكرده زبان به ناشكرى باز نكنيد و بدانيد كه امانت ‌خدا را تحويل داده‌ايد.

و اين حرف خود شما بود كه مى‌گفتيد من مال حضرت رضا(علیه السلام) هستم و خود شما هم مى‌دانيد كه خود حضرت رضا(علیه السلام) قول داده سر بنده را در دامن بگيرد، آيا ناراحت هستى از اينكه سرم در دامن امام رضا(علیه السلام) باشد؟ نه هرگز ناراحت نباشيد و نكند خداى نكرده در بين خانواده‌هاى ديگر زبان به گله باز كنيد و سعى كنيد همچون زينب(سلام الله علیها) باشيد كه او نه‌ تنها داغ فرزند بلكه چند برادر و فرزند برادر را ديد و هرگز ناشكرى نكرد.

انتهای متن/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده