خاطره خودنوشت شهید رستمی «9»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «گرچه تپه‌ای که پايگاه ما برفراز آن قرار داشت، نسبتاً بلند بود، فقط احتمال حمله از سمت مغرب و شمال شرقی وجود داشت و تا اندازه‌ای هم شرق و چون برف‌های قسمت‌های نمسار يا جاهايی که آفتاب نمی‌گرفت، آب شده بود يا خيلی نازک شده بود...» متن کامل خاطره نهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

تهدیدات احتمالی در اطراف پایگاه

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «هوشنگ رستمی» چهارم خرداد سال 1319 در خرم‌آباد لرستان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته علوم و فنون نظامی گذراند. اردیبهشت سال 1344 به استخدام ارتش درآمد. پس از سپری نمودن دوره‌های آموزشی، داوطلبانه به تيپ 55 هوابرد شيراز منتقل شد. سال 1357 با شروع درگیری در کردستان خود را به جبهه غرب رساند و تا پایان جنگ حضور مستمر در جبهه داشت. وی سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت 20 آذر سال 1369 در حین پاکسازی ميدان مين بر اثر انفجار مين به شهادت رسید. پیکر پاکش در بهشت رضا خرم آباد به خاک سپرده شد.

قسمت نهم خاطره خودنوشت «هوشنگ رستمی» : تهدیدات احتمالی در اطراف پایگاه

گرچه تپه‌ای که پايگاه ما برفراز آن قرار داشت، تپه نسبتاً بلندی بود، فقط احتمال حمله از سمت مغرب و شمال شرقی وجود داشت و تا اندازه‌ای هم شرق و چون برف‌های قسمت‌های نمسار يا جاهايی که آفتاب نمی‌گرفت، آب شده بود يا خيلی نازک شده بود، راه برای نزديک شدن دشمن امکان زياد داشت بنابراين مثل اغلب روزها يا شب تاکيد به دقت و هوشياری نگهبان‌ها نمودم.

آن روز ساعت یک و نیم بعد از ظهر بود تعدادی از سربازان متقضی شده 1356 که در گروهان‌ها سازمان يافته بودند، پيش من آمدند خواست‌هايی داشتند از جمله فوق‌العاده جنگی که هنوز نرسیده بود، مرخصی و مهم‌تر از همه تعویض.

آنها حق داشتند زيرا همانطور که قبلاً هم اشاره کرده‌ام در وضعيت بدی به سر می‌بردند، زيرا تعدادی از آنها نيز پا درد گرفته بودند، چون سنگرها نمناک بود؛ بيشتر از خانواده خود خبر نداشتند و مقدار پولی هم که در دست داشتند بعضی برای خانواده خود نفرستاده بودند، بنابراين آنچه مطرح می‌کردند محق بود، قرار شد روز پنجشنبه 30 بهمن به پادگان بردم و با فرمانده گردان به صحبت کنم.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده