اعزام به جبهه، روایت اولین روز
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «حمزه قربان» یکم خرداد سال 1344 در دهرم شهرستان فراشبند ديده به جهان گشود. او کودکی تیزهوش بود از این رو در سن 5 سالگی به مدرسه رفت و در تمام دوران ابتدایی رتبه اول را کسب کرد. وی برای ادامه تحصيل به فيروزآباد رفت. حمزه با اوج گرفتن انقلاب اسلامی فعاليتهای چشم گيری در به ثمر رسيدن انقلاب انجام داد. سال 1358 در دبيرستان قاموس فيروزآباد در رشته اقتصاد مشغول تحصيل شد. در ایام جنگ تحمیلی به جبهه رفت. وی سرانجام 23 تیر سال 1361 برابر با 22 ماه مبارک رمضان و در عمليات رمضان در شلمچه به شهادت رسيد. پیکر پاکش در گلزار شهدای دهرم به خاک سپرده شد.
خاطره خودنوشت شهید حمزه قربان قسمت «1» :
یک روز قبل از ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحيم اکنون که شروع به نوشتن کردهام صبح روز سه شنبه یکم تیرماه 1361 ساعت 4:30 صبح (یک روز قبل از ماه مبارک رمضان) است. الان درست 13 روز است که از منزل حرکت کردهام و 12 روز است که از فيروزآباد اعزام شدهام.
از فيروز آباد به جهرم و از جهرم به شيراز رفتم؛ همه برادران کسانی بودند که حداقل يک بار به جبهه رفتهاند. از شيراز با هواپيمای هما به اميديه آمديم، از اميديه به اهواز و در پادگان شهيد باهنر جا داده شديم.
صبح دیروز 31 خردادماه 1361 دوشنبه قرار شد به خط اعزام شويم، بچهها اولين روزی بود که با تجهيزات به صبحگاه میآمدند. قيافههای عجيب و غريبی ديده میشد، نحوه پوشيدن و قرار گرفتن لباس متفاوت اما لباسها همه يکی بود؛ بالاخره لحظه موعود فرا رسيد.
ماشينها يکی پس از ديگری جلوی پادگان صف کشيدند، بلندگو به صدا در آمد و گفت که گردان 931(سلمان فارسی) برای رفتن به خط سوار شوند. با نظم گروهان به گروهان و دسته به دسته سوار شديم.
ساعت حدوداً 8 بود از اهواز بيرون آمديم؛ اولين آثار خيانت مزدوران صدام را مشاهده کرديم. خط ريل خراب شده را ديديم و در کنارش جهادگران و از جان گذشتگانی را که در آن گرمای طاقت فرسا مشغول تعمیرش بودند.
سنگرها و خاکريز اول با اهواز حدود يک فرسخ بيشتر فاصله نداشت و بيانگر اين حقيقت بود که در زمان بنی صدر بی عمل وابسته، بعثیها تا نزديکی اهواز پيش آمده بودند، از اهواز تا مقر تيپ امام سجاد(علیه السلام) که ما بايد به آنها ملحق مي شديم یک ساعت و نیم راه بود و ما در ساعت 9:30 به مقر تيپ رسيديم.
ادامه دارد...