نوید شاهد - همرزم شهید "محمد اسلامی نسب" در خاطره ای می گوید: «آذر سال 1361 بود که از طریق بسیج شیراز به همراه تعدادی از دوستان به جبهه ی جنوب اعزام شدیم. بعد از مدتی توقف در پایگاه پنجم شکاری امیدیه تحت عنوان گردان 994 به مقر شهید دستغیب در عین خوش منتقل شدیم.» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
نغمه ملکوتی محمد در شبهای پر ستاره جبهه

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید "محمد اسلامی نسب" 28 بهمن سال 1333 در روستای لايزنگان داراب فارس دیده به جهان گشود. دوران تحصیلی خود را در روستا گذراند. سال 1349 به شيراز آمد و در حوزه علمیه مشغول تحصیل شد. سال 1353 ازدواج کرد. پس از پيروزی انقلاب طولي نکشيد که جنگ کردستان شروع شد با شنيدن پيام امام روانه کردستان شد و به مدت سه ماه دليرانه جنگيد و پيروزمندانه به شيراز بازگشت. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت و با سمت فرمانده گردان در عملیاتهای فتح المبين ، والفجر 2 ، عمليات بدر (مجروحیت از ناحیه چشم)، عمليات والفجر 8 شرکت کرد.
شهید محمد اسلامی نسب سرانجام چهارم دی ماه 1365 عملیات کربلای 4 پس از پيشروی در خاک عراق به شهادت رسيد. پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد.

متن خاطره:
همرزم شهید "محمد اسلامی نسب" در خاطره ای می گوید: آذر سال 1361 بود که از طریق بسیج شیراز به همراه تعدادی از دوستان به جبهه ی جنوب اعزام شدیم. بعد از مدتی توقف در پایگاه پنجم شکاری امیدیه تحت عنوان گردان 994 به مقر شهید دستغیب در عین خوش منتقل شدیم. در آن تاریخ که حدود اوایل دی ماه بود مسئولیت کلی مقر بر عهده ی شهید محمد اسلامی نسب بود . زمستان آرام آرام چهره ی خود را آشکار می کرد و ابرهای بازیگوش گاه و بیگاه پهنه ی آسمان را پر می کردند و می رفتند.

"محمد" را از چند سال قبل از انقلاب می شناختم او در حقیقت از گردانندگان جلسات هفتگی قرآن بود و مکرر در این جلسات شرکت می کرد. هنوز او را زیارت نکرده بودم که هنگام تقسیم برادران برای اسکان موقت در چادر ها رسید. آنجا او مرا دید و پس از سلام و احوالپرسی از من دعوت کرد تا زمان اعزام به خط مقدم در چادر  او ساکن شوم. با خوشحالی وسایلم را برداشتم و به چادر شهید اسلامی نسب که در واقع در مقر فرماندهی بود رفتم. چادر خیلی کوچک و محقر ولی سرشار از معنویت بود. به محض ورود تصویر حضرت امام (ره) چشم را می نواخت. گوشه دیگر چادر، میز کوچکی پذیرای قرآن مجید، نهج البلاغه، مفاتیح و چند کتاب دیگر بود.

 تازه نشسته بودیم که مأمور تدارکات آمد و برادران را برای گرفتن نهار دعوت کرد. ظرف های غذا گوشه چادر گذاشته بود و از تمیزی برق می زد. چیزی نگفتم و آرام بلند شدم، ظرف ها را برداشتم تا به طرف سنگر تدارکات بروم. هنوز از سنگر بیرون نرفته بودم که "محمد" دستم را گرفت و گفت: «این کار به عهده من است.»

 هرچه اصرار کردم بی فایده بود و او برای گرفتن غذا به سنگر تدارکات رفت. پیش خودم گفتم حالا که او زحمت تهیه ی نهار را کشیده است بعد از صرف غذا من ظرف ها را می شویم تا دست کم کاری انجام داده باشم. بعد از ادای نماز و صرف نهار ظرف ها را جمع کردم تا بروم و بشویم. این بار هم اجازه نداد و ظرف ها را به بیرون چادر برد و مشغول شستن شد. موقع شام نیز همین مسئله تکرار شد. 

شب آغاز شده بود و ستاره ها از لابه لای ابرها سرک می کشیدند؛ سکوت و آرامش عجیبی بر چادر ها حکم فرما شده بود. انگار آسمان به زمین نزدیک شده بود و زمزمه های ملکوتی رزمندگان اسلام را با گوش جان می شنید. "محمد" با شب الفت دیرینه ای داشت. او با توجه به مشغله ی زیاد، روزها کمتر می توانست به درگاه معبود و معشوق ازلی و ابدی خود مناجات کند. از این رو شب ها پس از کنترل نیروهای مستقر و کارهای نظافت و تدارکاتی چادر فرماندهی  تازه کار اصلی اش آغاز می شد. 

پلک هایم سنگین شده بود ولی خورشید شب همچنان پرتوهای بی دریغش را نثار زمین و زمان می کرد. فرشتگان مناجات عارفانه ی محمد را بر بال های اشتیاق خود به آسمان می بردند و من آرام آرام به خواب فرو می رفتم. صبح روزر بعد پس از ادای نماز صبح با چهرهای بشاش و روحیه ای شاد، آماده ورزش صبحگاهی شد. پس از ورزش، باز هم شخصأ صبحانه و چای را آماده کرد و جارو را برداشت تا داخل چادر را بروبد. دیگر طاقت نیاوردم و از این همه ایثار و اخلاص شهید شرمنده شدم . جای ماندن نبود و من باید می رفتم. وسایلم را جمع کردم. نزد محمد رفتم و گفتم: «خواهش می کنم اجازه بدهید من به چادر دیگری بروم.» 
گفت: «چرا؟!» گفتم: «فاصله من با شما خیلی زیاد است و تحمل این همه بزرگواری را ندارم». لبخندی به زیبایی سپیده زد و گفت: «همه ی ما بسیجی هستیم و من هم خدمت به بسیج و بسیجی را وظیفه ی خودم می دانم». در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود خداحافظی کردم و آرام آرام از چادر شهید اسلامی نسب دور شدم.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده