خاطره خود نوشت شهید "غلامعلی حقیقی"«2»
نوید شاهد - شهید "غلامعلی حقیقی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ماشاءالله نيرو زياد بود که اگر بخواهند با دست خالی بروند روی مواضع عراقی ها تمام آن سرزمين را آزاد مي کنند و...» متن خاطرات این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید "غلامعلی حقیقی" سیزدهم فروردین سال 1341 در شهر خشت شهرستان کازرون دیده به جهان گشود. پدرش فروشنده بود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و تحصیلات خود را تا مقطع سوم متوسطه در رشته انسانی گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار به جبهه رفت. وی سرانجام یازدهم آبان ماه 1361 با سمت آر پی جی زن در عین خوش به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای امامزاده علی زادگاهش به خاک سپرده شد.

متن خاطره روز نوشت:
شور و شوق برادران از کربلا می گذرد و قدس را هم آزاد می سازد
روز سه شنبه 4 آبان ماه 1361 صبح ساعت 4 از خواب بيدار شديم و نماز را به جماعت خوانديم. سر صبحگاه رفتم برادران خمپاره انداز را جمع کرديم و آنها را تقسيم کرديم به گردان ها و من هم با چند نفر از برادران جزء گروهان 2 شديم. در اين روز صبح که شد همين طور نيروهای بسيجی با اتوبوس ها و مينی بوس به واحد آموزش تيپ می آمدند. انقدر ماشاءالله نيرو زياد بود که اگر بخواهند با دست خالی بروند روی مواضع عراقی ها تمام آن سرزمين را آزاد مي کنند. اين روزها وضع جبهه ها خيلي خوب است اينقدر شور و شوق در برادران است مي توانند از کربلا که بگذرند و قدس عزيز را هم آزاد سازند.

حس و حال خوب رزمندگان در محرم
اين شبها که عزاداری امام حسين است تمام برادران در نمازخانه جمع می شوند و سينه زنی، عزاداری، دعا و ثنا می کنند. امام زمان در مجلس حاضر شدند و همه با گريه زاری به استقبال او رفتند و در قلب خود با آن ها صحبت کردند. جز اين که انسان خودش بيايد اين صحنه ها را ببيند و مشاهده کند. يعنی هر چه که من بنويسم که ما چنين نيروهای بسيجی و مردم شهيد پرور را داريم و با کمک های بی دريغ شان که در جبهه جنگ می کند اگر با همان فرمايش امام تا 20 سال هم جنگ طول بکشد ما ايستاده ايم.

شب تاسوعا
در اين همين روز فوق نماز مغرب و عشا را به جماعت خوانديم و سپس گوش به سخنرانی يکی از برادران روحانی که شاگرد آيت الله دستغيب بود داديم و آنگاه چون شب تاسوعا بود سينه زنی کردند با استقبال گرم اجرا گرديد. بعد از شام هم برادران در محل نمازخانه جمع شدند و يکي از برادران بوشهری نوحه خوانی کرد. بقيه سينه زنی کردند و فرياد زدند و سپس راه افتادند و دور خيمه ها سينه زنی کردند. شب های خيلی پر خاطره و پر هيجان و پر برکت برای اسلام عزيز هست و در آخر دعا برای امام با فريادهای خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.

روز چهارشنبه مورخه 5 آبان ماه 1361 صبحگاه پر شکوهی انجام گرفت بعد از تذکرات فرمانده گردان برادران برای انجام ورزش رفتند در حالی که می رفتند سينه زنی می کردند حسين حسين می کردند با خواندن آيه والفتح ورزش به پايان رسيد. آنگاه کليه گردان ها جمع شدند و برادر رضايی دادستانی سپاه پاسداران منطقه 9 سخنرانی کرد و در مورد جريان های تاسوعا و عاشورا امام حسين(ع) ما رزمندگان را ارشاد کرد در پايان، سينه زنی شروع شد و استقبال گرم اجرا گرديد. نماز ظهر و عصر را به جماعت خوانديم. در همين روز فوق عده ی زيادی از برادران سينه زنی و عزاداری از انجمن اسلامی استان فارس (شيراز) به سرزمين کربلای عين خوش که برادران رزمنده جان بر کف در آن مستقر بودند آمدند و اين نشان دهنده اين است که ای رزمندگان شما که کربلای امام حسين (ع) را فتح کرديد و زيارت کرديد ما هم به دنبال شما می آيیم .

نوحه خوان شيرازی
برادران رزمنده و برادران عزادار نماز مغرب و عشا را با جماعت خواندند و يکی از برادران عزادار سخنرانی کرد و روحيه خيلي آن به برادران داد و سپس يکی از روحانيان محترم يک مصيبتی خيلی جالب در رابطه با عاشورای حسينی و با آن سوگواری که برادران کردند خواند در اين شب عاشورا حدود 4 گردان يعني گردانهای 956 - 973 - 981 - 983 و برادران نوحه خوان شيرازی بودند سينه زني را شروع کردند با آن سينه زنی که می کردند و آن عزاداری که می کردند ياد روز عاشورای حسين که در کربلای بايد کرده بود اينجا اجرا گرديد سپس به راه افتادند و اطراف خيمه های اين سرزمين بر خود دور می زنند و سينه می زنند و با فريادهای مهدي بيا - حسين حسين - يا عباس يا مهدی - بی برادر زينب است... عاشورا است امشب... خلاصه با همچنين شعارهاي کوبنده و در آخر با سوک و مصيبت و دعا براي امام عزيز و براي رزمندگان اسلام که حمله اي خيلي نزديک در پيش است و همه آماده هستند و با شور و شوق که در دل کليه برادران بود و زمزمه هاي يا الله يا حسين يا امام زمان خود را براي سرکوبي دشمن تجاوزگر هر آن آماده کرده بودند .

ما چند نفر بچه های خشتی که بين جمعيت بوديم و اين عاشورای عزيز را در سرزمين آزاد شده عين خوش گذرانديم. چقدر ما خوشحال هستيم که در سرزمينی که هيچ کس به هيچ عنوان به آنجا نمی آمد و ما برای اينکه برای اسلام و برای ميهن اسلامی و برای گرفتن کربلای عزيز و رسانيدن انقلاب به کشورهای ابرقدرت در اين کربلاي 7 حسيني آمديم تا دين خود را به خدا ادا کنيم در همين شب اعلام کردند که کليه برادران فردا راس ساعت 8 صبح در ميدان صبحگاه با کليه تجهيزات جمع شوند.

روز عاشورا
صبح روز شنبه مورخه ششم آبان ماه 1362 که مصادف است با عاشورای حسينی نماز صبح را به جماعت خوانديم و بعد زيارت عاشورا قرائت شد و سپس صبحگاه اجرا گرديد که ديده می شود که آمبولانس که پشت سرهم و تويوتاها هم و توپ 106 و ديگر ماشين ها مثل آيفا و... همه آماده بودند و کليه گردان های تيپ به خط بودند و فرمانده گردان دستور می داد که ان شاءالله يا امشب يا شب ديگر حمله است و خودمان هم مي رويم و حمله مي کنيم و همه برادران خوشحال بودند و ان شاءالله مي گفتند. ساعت 8 صبح بود که فرمانده و استاندار فارس که از شيراز آمده بودند شرکت کردند و استاندار فارس براي اينکه گردان های جمعيت که در اطراف بودند سخنراني خيلي ارزنده و مفيدي در رابطه با حمله خيبر و روز عاشوراي حسيني و برادر که دوربين فيلمبرداري و عکاسان که آمدند فيلم برداري و عکسبرداري مي کردند در خاتمه سينه زني شروع شد و نزديک 2 ساعت برادران نوحه خواني و سينه زني مي کردند . والسلام.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده