خاطره خودنوشت شهيد "حسام الدين بهمه ای" (5)
نوید شاهد - شهيد "حسام الدين بهمه ای" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « در اين فکر بودم که به چه طريق و چه زمان فرا می رسد که من تمام رويدادها و سرگذشت خود را بر روی کاغذ بياورم تا شايد اگر زنده بازنگشتم اثری از زندگی نامه خويش را از من باشد تا آيندگان بدانند...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

آیندگان بدانند ما که بودیم و چه کردیم

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "حسام الدين بهمه ای" سوم دی ماه 1343 در روستای يحيی آباد شهرستان بيضاء دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصیلات خود را تا مقطع دوم راهنمایی گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی درس را رها کرد و عازم جبهه شد. 18 ماه در مناطق جنگ کردستان گذراند. پس از مرخصی کوتاه مجدد عازم جبهه شد. او سال 1364 به خدمت سربازی رفت و سرانجام 13 تیرسال 1365 به شهادت رسید.

متن خاطره خودنوشت:

زمان خيلی سخت برايم می گذشت ولی از آنجا که مادرم و خواهرانم به گريه و التماس افتادند من فقط به خاطر آنها سخت ناراحت شدم و سر دو راهي مانده بودم و بالاخره تصميم قطعي را گرفتم و به جبهه رفتم و مدت مأموريت را که برايم از چند جنبه سخت و نگران بود سپری می کردم و هر روز چندين نامه از همه اقوام و خويشان دريافت مي کردم که همه حاکي از بازگشت بود.

چهارمین جبهه
به هر حال من زمان مأموريت را سپري کردم و بازگشتم و پس از زمان کوتاهي دوباره براي چهارمين دفعه جهت اعزا به جبهه آماده شدم و اين بار دفترچه آماده به خدمت را در سپاه گذاشته بودم و براي سپري کردن دوران سرا پا مشقت سربازي خود را آماده مي کردم آري جبهه چهارمي هم به همان طريق سپري شد و پس از بازگشت مي بايد دوباره به همين زندگي ادامه مي دادم بله همين طور هم شد.

زندگی در جنگ / آیندگان بدانند ما که بودیم و چه کردیم
زماني که به منزل رسيدم درست اولين روز از دو طريق يعني هم از طرف بسيج و هم از طرف پذيرش دنبال من آمده بود بسيج براي اعزام به جبهه و آن هم براي دوران سربازي بله من از همان روز اين زمان را به نام زندگی در جنگ انتخاب کردم و در این فکر بودم که به چه طريق و چه زمان فرا می رسد که من تمام رويدادها و سرگذشت خود را بر روي کاغذ بياورم تا شايد اگر زنده بازنگشتم اثری از زندگی نامه خويش را از من باشد تا آيندگان بدانند من چه کسي بودم و چطور زندگي مي کردم و چه طوري زمان زندگيم سپري مي شد.

تابع قانون
بله اين ها همه حاکي از غم و رنج های من است که با تذکری و اشاراتی از آنها بر روی کاغذ گذاشته و می گذارم تا زمان که زنده هستم به اميد پيروزي و خوب و جالب در آينده نزديک. باري زمان فرا رسيدن دوران سربازی رسيد و راهی جز خدمت کردن 24 ماهه وجود نداشت البته در اين مدت خيلي تلاش کردم براي معافی ولی همه تلاش ها بی مورد بود چون روز يک قانون تصويب و به گروهان ها ابلاغ و اجراء مي شد به هر حال بايد تابع قانون بود.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده