خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (41)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « با حسن کريم زاده، عباس دنياديده و اکبر دهقان در موضع توپخانه از تهران به بستان رفتيم. يک پمپ و مقداری ميوه هم برای سرهنگ برديم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

عملیات شوش و خاکريز عراقی ها

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "نصرالله ايمانی" یکم فروردین سال 1337 در خانواده ای روحانی در کازرون دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و پس از گذراندن دوران تحصیلی موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. سال 1356 به سربازی رفت و در پادگان هشتگل اهواز مشغول به خدمت شد. با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و سرانجام 20 اردیبهشت سال 1362 در اثر اصابت خمپاره‌ به شهادت رسيد.

متن خاطره خودنوشت:

هفتم اسفند1360 نزديکی های ساعت 9 به اهواز رفتيم. اسماعيل ابراهيم زاده شهيد شده بود. با دو نفر از برادران که از تنگه چذابه آمده بودند به بيمارستان جندی شاپور رفتيم. بعد هم بچه های نانوائی را برديم نماز جمعه و کارها را که انجام داديم. آمديم نماز. جمعه نماز در حال تمام شدن بود. يکی از دوستان قديمی که نزديک يک سال بود او را نديده بودم پيدا کردم عکس گرفتيم و رفتيم مسجد جزايری، آدرس منزل ياسين بگيرم. بعد هم رفتيم هشت آباد و بعد برگشتيم سوسنگرد.

عمليات شوش
سفر ششم به شوش دانيال 18 اسفند 1360 قرار گذاشتيم که با برادر امين در عمليات شوش شرکت کنيم. برادر امين از اول جنگ تا به حال در منطقه هويزه و سوسنگرد بوده من با سپاه و تيپ عاشورا تصويه حساب کردم

خاکريز عراقی ها
روز بعد 19 اسفند 60 آقای انصاری و علی نيک خواه و برادر ويسی از کازرون (کميته امداد) با يک کاميون سيب و ديگر مواد غذائی آوردند شب دعای توسل خوانديم و فردا صبح اول به بستان رفتيم و بعد به مقر سرهنگ قاسمی رفتيم. برگشتن از راه الله اکبر آمديم و خاکريزهای عراقی ها که از دست داده بودند
به برادران نشان دادم عصر آمديم به پادگان حميديه و برادران کازرونی را ملاقات کرديم.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده