خاطره خودنوشت شهيد مولایی «2»
شهيد «سيدمحمود مولایی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «فردای آن روز به جبهه دارخوين نزديک اهواز منتقل شديم که الان که اين خاطره را می نويسم و...» متن کامل قسمت دوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

خاطراتی که در دارخوین نگاشته شد

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «سيدمحمود مولایی» 7 تیر ماه 1343 در خانوده ای مذهبی دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدایی را در دبستان شاپور، راهنمایی را در مدرسه فارابی و دبيرستان را در مدرسه اسلامی گذراند. او در کنار درس کتاب های شهید دستغیب و شهید مطهری را مطالعه می کرد. با آغاز جنگ تحمیلی عزم را جزم کرد و عازم جبهه نبرد شد. اولین بار تابستان سال 1360 از طرف بسيج به جبهه رفت و دومین بار اوایل سال 1361 بود که سرانجام 20 اردیبهشت ماه 1361 در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید.

متن خاطره خودنوشت«2»: خاطراتی که در دارخوین نگاشته شد

فردای آن روز به جبهه دارخوين نزديک اهواز منتقل شديم که الان که اين خاطره را می نويسم در پايگاه تيپ امام حسين هستيم. دو روز قبل به تيراندازی رفتيم و حدود 40 تير تيراندازی کرديم. به همه کلاش دادند و در دسته ما به من تنها ژ س دادند که خيلی هم خوشحالم چون بهتر می توانم بعثی ها را بزنم. هرگاه از تيراندازی بر می گشتيم چون جاده خاکی بود حدود يک کيلو گل روی سروصورتمان می نشست.

فعلاً نام تيپ ما امام حسين(ع) است. نام گردان ما امام هادی(ع) است. نام گروهان ما عيسی بن مريم می باشد. در گروهان ما عده زيادی بچه های اطراف جهرم هستند عده ای هم از بندر ريگ عده ای هم از ياسوج هستند.

بی سیم چی

شب 9 اردیبهشت ماه 1361 بعد از يک روز دوباره بی سيم چی را انتخاب کردم ولی خيال می کردم که برای ريا می خواهم کار کنم و اندکی هم به همين حالت بودم بعد بيرون آمدم دوباره تک تيرانداز شدم. يک شب بی سيم چی ها را جمع کردند. دوباره من رفتم و پس از صحبت های زيادی که انجام گرفت که خيلی مسئوليت سنگين است و افراد هم کم بودند دوباره وظيفه خودم دانستم که به سمت بی سيم چی برگردم. دوباره رفتم و کمک بی سيم چی شدم. ان شاءالله که برای خدا باشد.


امروز روز 9 اردیبهشت 1361 به ما نارنجک و وسايل جنگی ديگر دادند. هر شب ما دعای توسل می خوانيم. ديروز شنيدم که يکی از دوستان ما یعنی برادران ايمانی يکی از شهرها به کنار رودخانه رفته و شهيد شده. خداوند او را رحمت کند. بعثی ها اکثر مواقع اين قسمت را می کوبد ولی خدا گلوله های آنها را از مسير خارج می کند و نمی گذارد به رزمندگان اسلام آسيبی وارد شود. هرشب میگ ها متجاوزين در بالای سر ما مانند شاپرک ها به پرواز در آيند و برادران ما آنها را به رگبار پدافند می بندند وآنها هم فرار را برقرار ترجيح می دهند.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده