امام زمانم را تنها نمیگذارم
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «محمدرضا آغاز» 15 اردیبهشت سال 1346 در روستای شهيد آباد شهرستان خرم بيد چشم به جهان گشود. هفت سالگی به مدرسه رفت. کلاس پنجم ابتدایی بود که پدر را از دست داد و تحصیلات را تا اول راهنمایی ادامه داده و سپس برای تأمين معاش خانواده ترک تحصيل کرد و به کار مشغول شد. با شروع جنگ تحميلی از طريق بسيج عازم جبهه شد و سرانجام 19 دی ماه سال 1365 در عمليات کربلای 5 به شهادت رسید. پيکر پاکش در گلزار روستای شهيد آباد به خاک سپرده شد.
متن وصیت: امام زمانم را تنها نمیگذارم
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام و درود فراوان به رهبر کبير انقلاب و سلام بر شهيدان گلگون کفن اسلام از صدر تا اخير و درود بر رزمندگان جان بر کف اسلام و سلام و درود بر مهدی موعود علیه السلام که تمام مسلمين جهان چشم انتظار اويند.
بار پروردگارا، در ظهور آقا امام زمان(علیه السلام) تعجيل بفرما، بارالها اين امام عزيزمان اين پير جماران، نائب بر حق امام زمان(عج) امام خمينی را تا ظهور آقا امام زمان(عج) به طول عمرش بيفزا.
ای مادر مهربان اگر من در راه اسلام شهيد شدم و به آرزويم رسيدم مرا حلال کن، گرچه فرزند خوبی برای تو نبودهام و ای مادر مهربان اميدوارم که شيرت را حلالم کنی چون موقعی که من کوچک بودم و شبها تو بيدار میماندی و نمیگذاشتی که من گريه و زاری کنم؛ نيمههای شب بيدار میشدی و اين خواب شيرين را بر خود حرام میکردی و مرا شير میدادی تا به اينجا رساندی.
مادرجان اگر يادت باشد موقعی که امام امت ما خمينی کبير را تبعيد کردند، گفت: «پشتوانه من آنهايی هستند که در گهواره شير میخورند»؛ منظورش ما بود که روزی مثل امروز برای اسلام و دفاع از ميهن و انقلاب کوشش کنيم، امروز نوبت به ما رسيده که طرفداری خود را اعلام کنيم، ما که مردم کوفه نيستيم که در روز عاشورا امام حسين(علیه السلام) سرور سالار شهيدان را تنها گذاشتند.
ما نبايد اين امام عزيز اين پير جماران را تنها بگذاريم، اگر ما اين پيرجماران را تنها بگذريم پس چه فرقی با مردم کوفه داريم که ظهر عاشورا امام حسين(علیه السلام) را تنها گذاشتند. باری مادر مهربان از اين که من با شما خداحافظی نکردم، عشق حسين (علیه السلام) را در سر داشتم، مرا ببخشيد و مرا حلال کنید.
باری مادرجان میدانم که در نبودن من زندگی برایتان سخت است، ولی در روز قيامت پيش خداوند متعال و حضرت زينب(سلام الله علیها) روسفيد هستيد و خواهيد بود.
باری برادرجان اميدوارم که مرا ببخشيد و مرا حلال کنيد. برادرجان میدانم که از نبودن من زندگی برای شما سخت و بسی دشوار است، ولی شما بايد تمام سختیها را تحمل کنيد و خدا را شکر کنيد که چنين برادری داشتهايد که برای اسلام و مسلمين و حفظ قرآن در راه خدا شهيد شده است و شما بايد افتخار کنيد.
باری تمام خواهران از آن ها میخواهم که مرا حلال کنند و ببخشند باری از تمام قومان و خويشان و دوستان و آشنايان مرا حلال کنند و مرا ببخشند. خدايا خدايا تا انقلاب مهدی خمينی را نگهدار، از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزای. 23 بهمن ماه 1363 .
انتهای متن/