زندگي و وصیت نامه شهيد رحمت اله فرهمند شهادت 22 اسفند
شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۳۲
وقتي تير دشمن قلب سياه مرا شکاف دهد تا آن موقع شرمنده خداوند هستم و هيچ در دست ندارم اميدم به آن لحظه آخر است که امام حسين که جانم فدايش باد دست گيرد...
نوید شاهد فارس: شهيد رحمت اله فرهمند در خانواده اي زحمتكش و رنجديده در روستاي زير آب از توابع شهرستان داراب فارس چشم به جهان گشود. از آنجا كه خانواده اي مسلمان و متقي داشت و پدرش هميشه در مسجد روستا بسر مي برد رحمت اله هم از سنين كودكي همراه پدرش در مسجد حضور يافت لذت حشور در آن فضاي روحاني را تا اعماق جان حس كرد و دل به آن بست.وي نماز را همانجا و توسط پدر آموخت.در سنين قبل از مدرسه اين فريضه ي مقدس را قامت بست.رحمت الله با فرا رسيدن سن مدرسه گام به دبستان روستاي زير آب نهاد تا در ان مكان مقدس و استعداد خداداشد را به رخ همگان بكشد.در سن هفت سالگي با فرا رسيدن ماه مبارك رمضان روزه گرفت.او شبها در حسينه ي روستا تنها به سر مي برد و هنگام اذان صبح،پس از نماز روح بخش صبح بدون اينكه سحري تناول كرده باشد به منزل باز مي گشت.تلاش و اهتمام وي براي گرفتن روزه بي سحري بدان حد بود كه والدينش را نگران ساخت.نگراني آنها از آن جهت بود كه نوگل نشكفته شان را ضعفي عارض شود و در نتيجه ي آن بيمار گردد.اما آنها غافل از اينكه رحمت اله از خوان الهي ارتزاق مي نمايد.در همان سن او علاقه ي زيادي به روحانيون و روحانيت پيدا كرد.از آنجا كه چند نفر از اقوام مادرش در كسوت روحاني قرار داشتند.او نيز با آنها رابطه برقرار نمود و همواره سعي اش بر آن بود كه محسنات آنان را فرا گيرد و درسهائي از رفتارشان بياموزد.رحمت اله مقطع ابتدائي را در روستائي زير آب به پايان برد.پس از آن عشق و علاقه اش به روحانيت چنان شدت گرفت كه تاب و تحمل را از كف داد وبه پدر اظهار نمود كه مي خواهد درس ديني بخواند.پدر او را به داراب برد و رحمت اله در محضر درس مرحوم آيت اله نسابه به فراگيري علم پرداخت.وي مدت دو سال در حوزه علميه داراب تلف كرد و يپس با صلاحديد مرحومم آيت اله نسابه به شيراز آمد تا درس حوزوي اش را در مدرسه آقا باباخان شيراز ادامه دهد.رحمت اله چندين سال در شيراز به كسب معارف اسلامي مشغول بود.اساتيد و مسئولان وقت حوزه كه ذكاوت و هوشش را ديدند او را به قم فرستادند تا در آن شهر به درجه اي كه شايسته اش بود نائل آيد.او در طول مدتي كه در شيراز به تحصيل مشغول بود در زمان انقلاب پابه پاي مردم مسلمان و انقلابي به مبارزه عليه رژيم شاه پرداخت.وي در آن سالها كه به روستاي زير آب مي آمد ضمن اينكه دست به افشا گري عليه السلام رژيم مي زد به روشنگري مردم مي پرداخت.او اعلاميه هاي حضرت امام (رحمه الله عليه) را با خود به زير آب مي آورد بين تشنگان حق و ره پويان حقيقت تقسيم مي كند.وي پس از پيروزي انقلاب روانه قم شد تا تحصيلاتش را در سطح بالاتري ادامه دهد.رحمت اله پس از پيروزي انقلاب تا آغاز جنگ تحميلي در حوزه هاي علميه ي قم به تلمذ و كنكاش در زمينه ي علوم ديني مشغول بود.با آغاز جنگ تحميلي ديگر سكون و سكوت را جايز ندانست و از ماههاي آغازين جنگ حوزه ي عليمه را به مقصد جبهه هاي نور بر ظلمت ترك گفت.او به قصد نيت وصال شهادت عازم جبهه شد.پدر شهيد مي گويد:اوايل جنگ زماني كه شيخ رحمت اله براي نخستين بار قصد رفتن به جبهه داشت.او به گفتم شما براي كسب درس و معارف زحمات زيادي كشيده اي.مي ترسم با شهادت همه ي آنها بي اثر شود.او در پاسخ گفت:شما اگر مرا دوست داريد دعا كنيد تا شهيد شوم.رحمت اله از نخستين ماههاي آغاز جنگ در جبهه ها حضور داشت و بدور از هرگونه هياهو و جنجال مي جنگيد و گوشه ي چشمي هم به شهادت داشت.او هرگاه از جبهه باز مي گشت چند روزي نزد خانواده اي مي ماند و سپس عازم قم مي شد تا به جبران دروس خود بپردازد.وي در همه ماموريت ها در خط مقدم جبهه حضور مي يافت و مي جنگيد.هر گاه فرصتي دست ميداد براي تقويت روحيه رزمندگان سخنراني مي كرد و با آنها از شهادت و درجه و مرتبه شهدا نزد خداوند سخن مي گفت.پدر شهيد درباره آخرين مرتبه حضور فرزند در جبهه چنين مي گويد:آن روز من براي چند روزي در منزل پسرم در اصفهان بسر مي بردم.كه رحمت اله از قم نزد من آمد و گفت: روانه جبهه هستم و مي خواهم خداحافظي كنم.من گفتم:برو به سلامت اما قبل از عزيمت سري هم به روستا بزن و با مادرت خداحافظي كن.او گفت:عملياتي در پيش است و اگر به روستا بروم از اين عمليات جا مي مانم.وي از همان جا با من خداحافظي كرد و روانه شد.رحمت اله پس از توزيع با پدرخود رابه منطقه عملياتي جنوب مي رساند تادر كنار ساير رزمندگان در عمليات والفجر 8 شركت كند.شب عمليات فرا رسيد و سپاه اسلام همچون سيلي بنيان كن بر سپاه دشمن كوبيد و در طرفة العيني اروند هميشه خروشان را عبور دادند.رحمت اله در تاريكي شب به دنبال شعله ي شهادت تاآن سوي اروند رفت و در آن سو فرشته اي پيام سرخ شهادت را به وي ابلاغ كرد و رحمت اله با تمام جان به آن لبيك گفت.شهيد رحمت اله فرهمند در حين آزادسازي شهر فاو عراق روانه ملكوت آسمان شد و به جاودانان پيوست.پدر شهيد مي گويد:چند روز پيش پس از عزيمت شيخ به جبهه به هنگام عمليات به من اطلاع دادند كه يكي از فرزندانت شهيد شده است.من با اينكه علاوه بر رحمت الله دو فرزند ديگرم هم در جبهه بودند به اطرافيانم گفتم: حتما شيخ شهيد شده است.آنها وقتي علت را پرسيدند گفتم:آخر او براي رفتن خيلي عجله داشت گوئي مي دانست كه در اين عمليات شهيد خواهد شد.پدر شهيد مي افزايد:قبل از شهادت شيخ رحمت اله شبي در عالم رويا خودم را ديدم كه بر سكوئي مستقر بر دو عدد پايه نشسته ام كه به ناگاه يكي از پايه ها شكست و من افتادم.پدر شهيد درباره كرامات شهيد چنين مي گويد:هنگام شهادت رحمت اله تلمبه ي روستا خراب بود و ما حتي يك قطره آب هم در منازل ده نداشتيم.روزي كه قرار بود پيكر شهيد را براي غسل وتشييع به روستا بياورند،تا شب قبل از آن همگي نگران اين وضعيت بوديم كه فردا آب براي غسل شهيد را چگونه تامين كنيم.صبح روز بعد قبل از رسيدن پيكر شهيد همه ي مردم روستا مشاهده كردند كه استخر تلمبه مالامال از آبي زلال و شفاف است.اين در حالي بود كه تلمبه ي روستا هنوز خراب بود و كسي ندانست آنهمه آب از كجا آمده است.
وصیت نامه شهید
اميدوارم حالتان خوب باشد و در پناه ايزد منان بسر بريد باري اگر بخواهيد از حال خواهر زاده کوچکتان رحمت اله با خبر باشيد الحمدلله سلامتي برقرار است اميد است خداوند شما را جزء سربازان امام زمان عجل اله قرار دهد و ما عقب افتادگان از قافله نور را فراموش نکنيد نور چشمانم حسابي به فکر تو مي افتم بعضي اوقات که دوست دارم در کنارت بودم . بنده در تاريخ 26/11/1364 عازم جبهه نور عليه ظلمت شدم آنقدر شوق داشتم که هرچه زودتر در کنار رزمندگان اسلام باشم که نتوانستم وقتي به شيراز آمدم يک دو روزي به محل آيم. داشتم در عشق جبهه مي سوختم تا خداوند عنايت کرد و همين که سعادت شد تا در کنار ياران امام حسين عليه السلام قرار گيرم و از اين خرمنهاي پر فيض کسب فضيلت کنم اميد آن دارم خداوند کمک کند تا جزء سربازان واقعي امام زمان عجل اله قرار گيرم چند روزي است که مي خواستيم به عمليات برويم ولي به تاخير افتاد و همين شبها ان شاء اله چنان درسي به حول و قوه الهي به صداميان خواهيم داد که در تاريخ ثبت شود . ان شاء اله اميدوارم خداوند اين حقير سرا پا تقصير را به حضور مبارک خويش بخواند و ما را از زمين خاکي به عرش خداوندي پرواز دهد .آمين .عمليات بسيار سنگيني در پيش داريم که زنده ماندن خيلي بعيد است البته آرزوي ديرينه بنده است شهادت در راه خدا ما که لياقت نداريم ولي کرم خدا زياد است شايد شامل حال ما بيچاره ها هم بود . اميد است که ما را دعا کنيد و بعد از مردن ما با قرائت حمد و قل هو اله روح نيازمند ما را شاد فرمائيد مي دانم که وقتي تير دشمن قلب سياه مرا شکاف دهد تا آن موقع شرمنده خداوند هستم و هيچ در دست ندارم اميدم به آن لحظه آخر است که امام حسين که جانم فدايش باد دست گيرد و بعد از آن دعاي خير شما و فاتحه شما ما را از منجلاب قيامت و برزج نجات دهد و به جنات البرين تمکين عنايت بفرمايد . عاجزانه تقاضا دارم اگر خدا ما را طلب کرد به پيش خود از مادرم که رنجها برايم کشيده و در عوض هيچ قدمي برايش بر نداشته ام و احترامش را خوب حفظ نکرده ام طلب بخشش مي کنم و حلال بودي مي طلبم .همه دوستان و آشنايان را سلام برسانيد و بعد از شهادت اگر خدا لطف کرد حلال بودي بطلبيد .يا ستار العيوب کوچک شما رحمت اله فرهمند به تاريخ : 12/12/1364
وصیت نامه شهید
اميدوارم حالتان خوب باشد و در پناه ايزد منان بسر بريد باري اگر بخواهيد از حال خواهر زاده کوچکتان رحمت اله با خبر باشيد الحمدلله سلامتي برقرار است اميد است خداوند شما را جزء سربازان امام زمان عجل اله قرار دهد و ما عقب افتادگان از قافله نور را فراموش نکنيد نور چشمانم حسابي به فکر تو مي افتم بعضي اوقات که دوست دارم در کنارت بودم . بنده در تاريخ 26/11/1364 عازم جبهه نور عليه ظلمت شدم آنقدر شوق داشتم که هرچه زودتر در کنار رزمندگان اسلام باشم که نتوانستم وقتي به شيراز آمدم يک دو روزي به محل آيم. داشتم در عشق جبهه مي سوختم تا خداوند عنايت کرد و همين که سعادت شد تا در کنار ياران امام حسين عليه السلام قرار گيرم و از اين خرمنهاي پر فيض کسب فضيلت کنم اميد آن دارم خداوند کمک کند تا جزء سربازان واقعي امام زمان عجل اله قرار گيرم چند روزي است که مي خواستيم به عمليات برويم ولي به تاخير افتاد و همين شبها ان شاء اله چنان درسي به حول و قوه الهي به صداميان خواهيم داد که در تاريخ ثبت شود . ان شاء اله اميدوارم خداوند اين حقير سرا پا تقصير را به حضور مبارک خويش بخواند و ما را از زمين خاکي به عرش خداوندي پرواز دهد .آمين .عمليات بسيار سنگيني در پيش داريم که زنده ماندن خيلي بعيد است البته آرزوي ديرينه بنده است شهادت در راه خدا ما که لياقت نداريم ولي کرم خدا زياد است شايد شامل حال ما بيچاره ها هم بود . اميد است که ما را دعا کنيد و بعد از مردن ما با قرائت حمد و قل هو اله روح نيازمند ما را شاد فرمائيد مي دانم که وقتي تير دشمن قلب سياه مرا شکاف دهد تا آن موقع شرمنده خداوند هستم و هيچ در دست ندارم اميدم به آن لحظه آخر است که امام حسين که جانم فدايش باد دست گيرد و بعد از آن دعاي خير شما و فاتحه شما ما را از منجلاب قيامت و برزج نجات دهد و به جنات البرين تمکين عنايت بفرمايد . عاجزانه تقاضا دارم اگر خدا ما را طلب کرد به پيش خود از مادرم که رنجها برايم کشيده و در عوض هيچ قدمي برايش بر نداشته ام و احترامش را خوب حفظ نکرده ام طلب بخشش مي کنم و حلال بودي مي طلبم .همه دوستان و آشنايان را سلام برسانيد و بعد از شهادت اگر خدا لطف کرد حلال بودي بطلبيد .يا ستار العيوب کوچک شما رحمت اله فرهمند به تاريخ : 12/12/1364
غیر قابل انتشار : ۳
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۶
شهید رحمت الله فرهمند دایی بده بوده است تشکر از نظر شما دوست عزیز و مدیران وب سایت
ما که در قیل و قال این دنیا گیر کردیم.
دستمون رو بگیر خواهشا من رو فراموش نکن.
همه به من میگن که خیلی شبیهت هستم ...
امیدوارم وجودم و اخلاقم هم شبیهت بشه...
دستمان را بگیر که بدجور محتاج دستگیری شما هستیم.
ازمن برای شهید والا مقام شیخ رحمت لله فرهمند