مروری بر زندگی نامه طلبه شهید علي رضا عبدالهي
جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲۱:۵۰
عليرضا شبهاي بسياري خلوت نيمه شب رزمندگان رابه چشم ديد رزمندگاني که روزها در مقابل دشمن چون شير مي غريدند و چون رود مي خروشيدند همان آدمها شب هنگام در مقابل پروردگارشان پيشاني برخاک مي رسانيدند وبه درگاه او گريه وزاري مي کردند.
نوید شاهد فارس: شهيد عليرضا عبدالهي در یکم دی ماه سال 1342 در روستاي ابوعلي از توابع شهرستان کازرون فارس در خانواده اي اصيل وشريف پا به عرصه وجود نهاد. عليرضا دوران کودکي را در جمع خانواده در محيط پاک و باصفاي روستا طي کرد با رسيدن به سن مدرسه تحصيلات ابتدائي اش را در همان روستا آغاز نمود و پس از چند سال تحصيل همراه خانواده به کازرون رفت و ادامه تحصیلات ابتدائي را در آن شهر گذراند .
عليرضا که برخاسته از قشر محروم وساده دل روستا بود انديشيد که بهترين راه براي نجات از چنگ فقر و محروميت تنها در س وتحصيل است بر همين اساس با تلاشي مضاعف و دوچندان درس ميخواند و روز به روز پيشرفت ميک رد وي به تعاليم ديني وانجام تکاليف مذهبي اهميت زيادي ميداد از زماني که نماز را فراگرفت سعي مي کرد آن فريضه مقدس را در مسجد وبه صورت جماعت برگزار نمايد
وی پس از پيروزي انقلاب عليرغم سن کمی که داشت رابطه حسنه اي با نهاد ها و اماکن انقلابي برقرار نمود . عليرضا بيش از همه جا با مساجد در ارتباط بود و در فعاليتهاي فرهنگي اجتماعي و ديني مسجد شرکت مي کرد در آنجا بود که با عده اي از طلاب مخلص و انقلابي آشنا شد . اخلاق ورفتار طلابهای جوان چنان تأثيري برعليرضا نهاد که تصميم گرفت به آن کسوت در آيد.
عليرضا ضمن تحصيل درحوزه علميه همکاري گسترده اي را با ساير نهادهاي انقلابي آغاز کرد او چشمه جوشاني بود که ضميري شفاف و زلال داشت . اساتيدحوزه که پيشرفت مطلوب و همچنين عطش وي براي فراگيري را دريافتند بر آموزش او همت گماشتند تا اينکه پس از سه سال تحصيل در حوزه علميه الزهراء کازرون بنا به پيشنهاد اساتيد خود روانه شهر مقدس قم شد. تا درسش را درحوزه هاي علميه قم ادامه دهد. در آن هنگام از وقوع جنگ تحميلي مدت مي گذشت عليرضا که مشاهده مي کرد دوستان و طلاب جوان روانه جبهه مي شوند، او هم عزم جبهه کرد اما به علت کمي سن و کوچکي جثه پذيرفته نشد .
زماني که در قم مشغول تحصيل بود نيز براي رفتن به جبهه اقدام کرد اما کمي سن مانع عزيمتش بود عليرضا حدود سه سال در حوزه هاي علميه قم نزد اساتيد معتبر و گرانقدر حوزه تحصيل نمود وي در آن مدت از پيشرفت چشمگيري در امور درسي برخوردار شد. آن چنانکه اساتيد وي درحوزه علميه آينده درخشاني برايش پيش بيني کردند.
علي رضا در شوق رفتن به جبهه به هر دري زد اما آن را بسته مي يافت تا اينکه اطلاع حاصل کرد مي تواند به عنوان مبلغ رهسپار جبهه شود. او همين دم را غنيمت يافت و بي درنگ عازم جبهه شد وي درطول مدت مأموريت خود از رزمندگان سپاه اسلام چيزهاي بسياري آموخت او دانست ايثار و فداکاري را حد و مرزي نيست و براي آنکه بتوان ايثار کرد تنها بايد ايمان و تقوي داشته باشي .
عليرضا شبهاي بسياري خلوت نيمه شب رزمندگان رابه چشم ديد رزمندگاني که روزها در مقابل دشمن چون شير مي غريدند و چون رود مي خروشيدند همان آدمها شب هنگام در مقابل پروردگارشان پيشاني برخاک مي رسانيدند وبه درگاه او گريه وزاري مي کردند. وي حيران اين عادت شد و انگشت تفکر به دندان گرفت. عليرضا به جستجوي آن راز برآمد و عاقبت پاسخ آن را دريافت کرد تنها عشق بندگي خداوند و پاسداري از فرامين حق موجب چنان روحيه اي مي شود .
پس از پايان مدت مأموريت عليرضا به حوزه باز گشت او ديگر آن طلبه مشتاق نبود که در هر مسئله اي جزئي با استاد بحث کند عليرضا سر به زير و فکور شده بود وي مدت زمان زيادي را در حوزه تاب نياورد او تنها توانست چهار ماه مجالس درس را تحمل کند پس از آن مدت روانه جبهه شد تا درکنار ساير رزمندگان اسلام مدافع انقلاب اسلامي باشد. او رمز اخلاص را دريافته بود و همواره آن را به کار مي بست .
در مرحله دوم اعزامش به جبهه لباس رزم به تن کرد رو به سوي جبهه هاي عشق نهاد . عليرضا در آن مرحله به جزيره مجنون رفت وي مجنون ليلي آسماني بود که تنها به واسطه شهادت به وصال مقصود خود مي رسيد . او شبها در نمازهاي شب و خلوت هاي عاشقانه اش از خداوند طلب شهادت مي کرد . تا اينکه در دوازدهم خرداد ماه سال 1365 دعا و ندبه اش به در گاه خداوند اجابت شد و عليرضا در سحرگاهي باطراوت رخت شهادت پوشيد و رهسپار ديار نور وعشق شد . روحش شاد
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد و ایثارگران فارس
نظر شما
