شهادت دهم خرداد؛
شهيد محمد رضا رحیمی در سوم فروردین ماه 1345 در مرودشت دیده به جهان گشود و در دهم خرداد ماه 1363 به شهادت رسید.

 نوید شاهد فارس : شهيد محمد رضا رحیمی در سوم فروردین ماه 1345 در مرودشت دیده به جهان گشود .
هنوز شش ماه از تولدش نگذشته بود که پدرش را از دست داد و همراه با چند خواهر و برادر خویش زير چتر حمايت مادر قرار گفت و او از دوران طفوليت با رنج و سختی مانوس شد و با سختی به زندگی ادامه داد .
مروری بر زندگی نامه شهيد محمد رضا رحیمی
سال 1352 قدم به دبستان گذاشت تا پايان دوره ابتدايی در مدرسه اردشير ادامه درس داد و اين  دوره را با موفقيت پايان برد. در سال 1357 به مدرسه راهنمايی امير کبير وارد شد . از روز ورود به مدرسه ی راهنمایی، همزمان شد با انقلاب شکوهمند اسلامی و محمدرضا شروع به فعاليت سياسی  و مذهبی نمود و در تظاهرات ضد شاه شرکت می کرد و با کلام خویش ساير همکلاسان و بچه های محل را جهت شرکت در تظاهرات تشويق می کرد.

در مدت کوتاه آموزش و قرآئت قرآن مجيد را به حد عالی رساند . او در تمام مجالس قرآن و احکام شرکت می کرد و همه راه تشويق به خواندن قرآن و اجرا نمودن دستورات الهی آن می کرد و  در سخنرانی های مختلفی که از طرف مدارس و با بعضی ارگان ها تشکيل می شد جهت خواندن قرآن و سرود دعوت به شرکت می شد. تا کلاس سوم راهنمايی را در مدرسه امير کبير گذراند.

مروری بر زندگی نامه شهيد محمد رضا رحیمی 

او در زمينه ورزش يکي از بهترين بازکنان تيم فوتبال شهيد برزگر بود و با اخلاق اسلامي و رفتار نمونه اي که داشت در ورزش نير سر مشق برای ديگر بازکنان بود او غير از فوتبال به کشتی هم علاقمند بود و می گفت برای دفاع از اسلام يک فرد مسلمان بايد هميشه قوی باشد و با  علاقه اس که به ورزش داشت هيچ وقت ورزش را هدف قرا نمی داد و تمام کارهايش را از روی برنامه و منظم انجام می داد .
بعد از دوره راهنمايی به تهران سفر کرد و در آن جا ادامه تحصيل داد و کلاس اول اقتصاد را در دبيرستان شهيد مطهری شروع کرد.در سال 1362 در حالی که نيمی از کلاس دوم را در تهران خوانده بود به شوق رفتن به جبهه دوباره به مرودشت آمد و برای باقی درسش در دبيرستان دکتر شريعتی ثبت نام نمود و در کنار درس دوباره فعاليت  خود را در واحد های  تبليغات  فرهنگی بسيج شروع کرد و بعد از يکی دو ماه با توافق مادر و برادر در حالی که اواسط مدرسه بود در مرکز آموزش بسيج ثبت نام نمود و خوشحال  از اين که بالاخره بعد از دوندگي زياد موفق به شرکت در آموزش رزمی شده و به سوي پادگان آموزشي قدس رفت .

او در تاريخ 11 اسفند 1362  شروع به آموزش نمود و در تاریخ 21 فروردین 1363 بعد از پايان آموزش جهت خدا حافظي و رفتن به جبهه به منزل مراجعه  نمود و بعد از سه روز از طريق پادگان صاحب الزمان شيراز و در تاريخ 15 فروردین 63 به سوی قصر شيرين حرکت نمود و در مدت کوتاهی که در جبهه بود با بر پا کردن کلاس های قرآن برای همرزمانش و ترتيب دادن دعاهاي کميل و توسل باعث علاقمندي پيش از پيش همرزمانش می شد.

شهيد رحيمی يک روز قبل از شهادتش در جبهه در حالی که با برادران  خود در حال گفتگو بود می گفت که اين دوران هم گذشت و ماموريت ما هم رو به اتمام است خداوند تبارک و تعالي ما را قابل شهادت نداشت و من هميشه اميدورام که لياقت اين را داشته باشم که در راه دين  او و در راه اعتلاي کلمه توحيد و رهبريت روح فتدا جان ناقابل خود را فدا کنم و با شهيد شدن خود بتوانم درسي به همرزمان و همسالان خود براي رفتن به راه سيد الشهداء بدهم و مانند علي اکبر در کربلاي ايران خون خود را بريزم.

وی سرانجام در دهم خرداد ماه 1363 ساعت 3 بعد از ظهر با اصابت ترکش به آرزوی خود که همان شهادت در راه الله بود رسید .
همرزمانش می گویند:
لحظه ای بعد از موج انفجار در حالی که دست خود را روی قلبش گذاشته بود به طرف سنگر همرزمانش حرکت کرد و جلو سنگر به زمين افتاد و به همرزمانش گفت که فکر  می کنم ترکش خوردم .
آخرين کلامی که از زبان او بيرون آمد گفت: روی سنگ قبرم عبارت يا مهدی ادرکنی را بنويسيد و پشت سر آن باز فرياد مي زند يا مهدي، يا مهدي و بعد در حالي که لبخند بر روي لبانش نقش مي بيندد به لقاء محبوب پیوست.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده