مروری بر زندگی شهيد فرجعلی باقريه؛
شهید باقریه در يک دوره از مسابقات که تيم شهيد چمران به مرحله فينال راه پيدا کرده بود همزمان شد با فرمايشان حضرت امام خميني مبني بر حضور هر چه گسترده تر مردم در جبهه هاي حق عليه باطل با توجه به حساس بودن اين مسابقه خود ايشان به همراه ديگر اعضا تيم محل فرمان رهبر را واجب تر و لازم تر دانستند و راهي جبهه شدند .


نوید شاهد فارس: شهيد فرجعلی باقريه در 20 خرداد ماه 1339 در خانواده ای محروم متولد شد . تحصیلات خود را از 7 سالگی آغاز کرد. و تحصیلات خود را تا مقطع دپلم علوم اقتصادی گذراند.
او در قيام سال 57 به نوبه خود ايفای نقش نمود و در مقابل ضد انقلاب و منافقان قاطعانه ايستاد و طرفدار  امام و انقلاب بود .او در روزهاي 21 و 22 بهمن دوشادوش مردم با حاميان شاه جلاد مقابله کرد .


از مربیگری فوتبال تا مدال پرافتخار شهادت

پس از پيروزی انقلاب در پايگاه مقاومت فعالانه شرکت داشت . او چون خود تعمير کار ماهری در موتور سيکلت بود هميشه جهت گشت پايگاه با موتور 750 که داشت به گشت می رفت کسی بهتر از او در پايگاه محل ،از نظر موتور سواری نبود .
 در ايام خدمت مقدس سربازی بيشتر خدمت خود را جبهه های نبرد بود و دليرانه در مقابل دشمنان مي ايستاد و بعد از خدمت سربازي از طرف بسيج به جبهه نبرد اعزام شد .
در مواقع مرخصي که در لار بود مي گفت شبها پايگاه و منزل امام جمعه تحويل ما بدهند و تا از آنها محافظت کنيم .
شهيد با قريه فردي بسيار مهربان و با عطوفت و ورزشکاري قهرمان بود .نسبت به خانواده هاي شهدا خصلت پسنديده مهربانی اش به اوج خود مي رسيد.
او در چندين عمليات شرکت داشت و شجاعانه در شبهاي عمليات به قلب دشمن مي زد و از هيچ چيز باکي نداشت .هميشه خندان بود و چندين بار زخمي شد و دوباره به جبهه برگشت .

از مربیگری فوتبال تا مدال پرافتخار شهادت

زماني که در پادگان امام خميني اهواز نيروها مستقر بودند چون او چهره اي سبزگون داشت او را لقب فرج سياه داده بودند .
او شبها هنگام خواب در پادگان بچه های اتاق خودشان را جمع مي کرد و مي گفت مسواکها در دست و در محوطه پادگان جمع شويد و بعد خودش مي آمد و مي گفت به فرمان فرج الله سياه از جلو نظام و بعد از خبردار اعلام مي کرد و که با دو به طرف آبدارخانه جهت مسواک زدن و وضو گرفتن بدويد ...

تااينکه در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان آنها را به طرف خط فاو، سه راه مرگ حرکت دادند . در آن مکان به علت آتش زياد سنگين دشمن کسي نمي توانست از سنگر بيرون بيايد ،او را به عنوان سقاء در آنجا گذاشتند چونکه او شجاعت خوبي و دوندگي خوبي داشت و مسئول آبرساني سنگر بچه ها بود .

در شب 21 رمضان هنگامي که در سنگر همه مشغول دعا خواندن بودند و شهيد فرج در گوشه اي نشسته بود و دعا زمزمه مي کرد .غافل از اين که شب آخر فرج در روزي زمين است و او مي خواست فرداي آن روز به دنياي واقعي خود و به مولايش علي عليه السلام بپيوندد .

از مربیگری فوتبال تا مدال پرافتخار شهادت

قهرمان ميادين ورزش لار و مربي فوتبال مي خواست به ميادين واقعي خود برسد و هيچکس از درون او اطلاع نداشت .
و او صبح دهم خرداد ماه 1365 مصادف با بيست و يکم ماه رمضان ،جهت آبرساني به يکي از سنگرهاي همرزمان خود حرکت کرد و هنوز چند متري از سنگر دور نشده بود که با صداي غرش خمپاره دشمن نقش بر خاک گرم کربلا شد و در همان روز که مولايش علي عليه السلام به شهادت رسيد او نيز  از این دنياي مادی پر کشید و به دیدار یار شتافت.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی مرکز اسناد و ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده