قرار عاشقی با یک شهید
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «محمود خسروی» بهار سال 1340 در روستای جنت آباد شهرستان آباده دیده به جهان گشود. او در خانواده ای با بضاعت مالی اندک اما با صفای فراوان دوران کودکی را سپری کرد. در پنج سالگی مادر بزرگ آيه های قرآن را بر لبانش جاری نمود و او را به دريای معرفت الهی متصل کرد. شوق آموختن قرآن در او موج می زد. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد.
بیشتر بخوانید: 70 نفر را شفیع می شوم
دوران تحصیلی
دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سرگذاشت. در اوج شکوفايی نهضت اسلامی دوره دبيرستان را همراه با کار و تلاش تا سوم متوسطه ادامه داد و به همين جا بسنده کرد. محمود در خانه نماد اخلاق و کانون محبت بود. مادر از ديدن او لبريز از سرور می شد و هميشه منتظر می ماند تا لبخند محمود را به تماشا بنشيند. بچه های مدرسه دوستش داشتند و بسيجی ها به او عشق می ورزيدند. هميشه در مسجد حاضر بود و نمازش را ترک نمی کرد. از بدو شروع انقلاب مرتب در تظاهرات و راهپيمايی ها شرکت می کرد. بعد از انقلاب مرتب در نماز جمعه شرکت می کرد و علاقه و عشقش به بسيج خيلی بود. با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه نبرد شد.
قرار عاشقی با یک شهید
مادر این شهید بزرگوار در خاطره ای روایت می کند: «بعد از شهادت یکی از دوستانش ديگر از غذا افتاده بود. فکر و ذکرش جبهه رفتن بود و تنهایی های خود را با رفتن بر سر مزار شهيد پر می کرد. پس از مدتی با اصرار زیاد رضایت ما را کسب کرد و اسفند 1360 عازم جبهه نبرد شد. قبل از رفتنش به او نواری دادم تا کمی صدای خود را ضبط کند و در مواقع دلتنگی صدایش را گوش کنم.»
غسل شهادت و پرواز در آسمان
محمود پس از خداحافظی عازم جبهه نبرد شد. روز عروجش به دوستانش می گوید: «بايد غسل شهادت کنيم.» بعد از شستن لباس هايش غسل کرد و بعد با صدایی سوزناک شروع کرد به خواندن کميل و پس از چندی آسمانی شد.
وی سرانجام 30 اردیبهشت ماه 1361 در شلمچه به شهادت رسید.
انتهای متن/
