خاطره شهيد حبيب‌اله کريمی قسمت «18»
شهيد «حبيب‌اله کريمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «از هر طرف کاروان‌هايی متشکل از مردان و زنان غيور و شجاع که نه انگار در کشور عربستان هستند بلکه فکر می‌کردند که در کشور خودشان با صلابت و استواری پرچم‌های لا اله الا الله و محمد رسول الله و تصوير مبارک حضرت امام و مرگ بر آمريکا، روسيه و اسرائيل را حمل می‌کردند و...» قسمت هجدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

خاطره شهيد حبيب‌اله کريمی قسمت «18»

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد حاج «حبيب‌اله کريمی» هفتم اسفندماه سال 1336 در يک خانواده مذهبی در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. پس از گذراندن دوران تحصیلی و اخذ مدرک دیپلم به خدمت سربازی رفت. با آغاز جنگ تحمیلی در آبادان ماند و از میهن اسلامی دفاع کرد. سال 1361 دوره عمومی سپاه را در اهواز گذراند. سال 1360 پدرش را در درگیری اشرار از دست داد. وی سرانجام پس از 7 سال حضور مستمر در جبهه 22 فروردین 1366 به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد.

شهید حبیب‌اله کریمی سال 1365 به سفر زیارتی حج تمتع مشرف می شود. وی در دفتر خاطرات خود از این سفر معنوی می نویسد.

بیشتر بخوانید: عملیات کربلای يک و بازپس‌گیری مهران / قسمت17

متن خاطره قسمت «18» : صحنه زيبای اتحاد مسلمین در مکه و برائت از مشرکین

راهپيمايی روز دوشنبه 20 مرداد سال 1365 مطابق با ششم ذی‌الحجه 1406 همه‌ی برادران و زائرين خانه خدا جهت راهپيمایی آماده شدند و در ساعت 4 و سی دقیقه عصر در مقابل بعثه امام 100 هزار نفر ايرانی شايد هم بيشتر و 10 هزار نفر خارجی جمع شدند.

پليس عربستان ناچار به همکاری شد. صفوف راهپيمایی آنقدر جالب بود که شما بايد خود شاهد باشيد ما را جهت نظم و انتظامات از ساعت 2 عصر زير پل هّجون که يکی از مهمترين قسمت راهپيمایی بود بردند.

از هر طرف کاروان‌هايی متشکل از مردان و زنان غيور و شجاع که نه انگار در کشور عربستان هستند بلکه فکر می‌کردند که در کشور خودشان با صلابت و استواری پرچم‌های لا اله الا الله و محمد رسول الله و تصوير مبارک حضرت امام و مرگ بر آمريکا، روسيه و اسرائيل را حمل می‌کردند و ده‌ها شعار و تصوير ديگر شامل ايها المسلمين اتحد و اتحدو و در مقابل بعثه‌ی امام جمع می‌شدند.

آنقدر اين صحنه زيباست که در ذهن من فراموش نشدنی است. پس از جمع شدن در بعثه پس از آن که وزير شعار، شعارهايی را به زبان عربی و فارسی داد و برادران و خواهران با مشت‌های گره کرده پاسخ دادند و يک دکلمه بسيار قشنگ توسط برادری که هميشه با صدای گرمش عمليات‌ها را می‌گويد قرائت شد.

در يک اجتماع بسيار وسيع نماينده امام پيام امام را قرائت کرد و سخنرانی بسيار قشنگی ايراد کردند. پس از آن در صورتی که جانبازان انقلاب در روی صندلی چرخدار در جلو و برادران با حلقه کردن دست هايشان ديواری از گوشت درست کردند به راهپيمایی پرداختند و به طرف مسجدالحرام رفتند ولی از آنجایی که پليس عربستان با اين کار مخلف بود در 500 متری مسجدالحرام ماشين‌ها را در وسط خيابان پارک کرده و مانع عبور می‌شد ولی اولاً ما حرکتمان را کرده بوديم و ثانياً با صحبت و درگيری لفظی بالاخره از ميان ماشين‌ها به طرف مسجدالحرام رفتيم و راهپيمایی سپس ختم شد.

در اين راهپيمایی فقط دو مورد درگيری وجود داشت که به ما گفته بودند اگر آنها به شما زدند شما خيلی با ملايمت رفتار کنيد زيرا ما هدفمان راهپيمایی و سخنرانی است که تمام زائرين دنيا پيام را به کشورشان ببرند و اين بعد عظيم سياسی هم انجام شد. ان‌شاءالله که خداوند حج همه‌ی برادران را بپذيرد.

ادامه دارد...

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده