وصیت شهید به مادرش: گریه نکن! باید خونم به پای درخت اسلام میریخت
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ، شهید «مهدی فرید طالب نیا» ۱۲ بهمن ۱۳۳۹، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمد، بازنشسته بود و مادرش، رباب نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و سپس دانشگاه قبول شد. نماینده دانشجویان و دبیر ریاضی و رییس گروه ریاضی آموزش و پرورش بود. دانش آموزان بسیاری جذب کلاسهای اسلام شناسی او شدند. این دانشجوی پاسدار به علت مخالفت سپاه پاسداران با اعزامش به جبهه بدلیل مسئولیت راهبردی اش در سپاه از طریق بسیج راهی میدان نبرد شد.
۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۱، در شلمچه به هنگام شناسایی در خاک عراق بر اثر اصابت گلوله به سر شهید شد. مزار او درقطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران واقع است.
در وصیت نامه این شهید آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم و بسم رب الشهدا والصدیقین
نميدانم چطور شروع كنم و چه بگويم و از كجا شروع كنم .من در اين عمر كوتاه خود چيزهاى زيادى فهميدهام و آموختهام و شايد تجربههايم و آموختههايم بيشتر از طول عمرم باشد و بيشترش را درهمين چند روزى كه در اينجا هستم آموختهام و فهميدهام.
بنابراين گفتنى زياد دارم ولى نميدانم از چه بگويم و از كجا شروع كنم چون بايد سعى كنم حرفهايم چيزى باشد كه نتيجه اين عمر كوتاه باشد و يا به عبارت ديگر چكيده آن.
ابتدا با ياد خدا شروع ميكنم كه بالاترين و بهترين يادهاست و نام او داروى هر دردى و شفاى هر مرضى است «يا من اسمه دواء و ذكره شفاء» خدايى كه رحمتش همه چيزها را شامل مىشود و بقول حضرت اميرالمومنين على (ع) رحمتش وسعت كل شىء است. خدايى كه جز او خدايى نيست حى است قيوم است هرگز خواب و سستى او را نمى گيرد خدايى كه شفاعت فقط به اذن اوست و هر چه در آسمانها و زمين است متعلق به اوست و علم او محيط است به آنچه پيش نظر خلق آمده است و آنچه كه بعدا خواهد آمد و خلق به هيچ مرتبه و درجه علم او احاطه نميتواند بكند مگر به آنچه كه او خواهد، قلمرو علمش ا زآسمانها و زمين فراتر و نگهبانى زمين وآسمان بر او آسان و بى زحمت است و او داناى بزرگوار و تواناى با عظمت است خدائى كه ولى اهل ايمان است وآنان را از تاريكيهاى جهان بيرون مىآورد و به عالم نور مىبرد .
بار خدايا ميدانم كه درد ماندن خيلى سخت است و ازهر دردى بالاتر است و از آن سخت تر در انتظار وصال، از هجر گداختن ولى بالاخره بايد رفت و هر ماندنى رفتنى بدنبال دارد.
به مادرم، مادر عزيزم، مادر مهربانم كه هميشه و درهمه حال به فكر من بود و هنوز آن زحمت هاى او را كه برايم مي كشيد فراموش نكردهام و در جلوى چشمانم است
بگوئيد كه چقدر به او علاقه داشتم بگوئيد كه براى من گريه نكند كه من طاقت ديدن اشكهايش رانخواهم داشت و بگوئيد كه خون من از ديگران رنگين تر نبود و بايد پاى درخت اسلام مي ريخت. من او را خيلى دوست دارم ولى خدا را از پدر و مادر بيشتر دوست داشتم و بايد مي رفتم ، بگوئيد كه مادرم اگر بر سرقبرم گريه كند من ناراحت خواهم بود. اى مادر مهربان من، اگر در گذشته باعث ناراحتيت مي شدم و بى ادبى مي كردم مرا ببخش و حلال كن. به همه وصيت مىكنم كه در همه كارها به ياد خدا باشند خدا را فراموش نكنند و به ائمه اطهار متوسل شوند كه هر چه داريم از آنهاست. امام را فراموش نكنند و شعار خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى را هرگز فراموش نكنند كه انشاء الله تحقق پيدا كند.
و ضمنا دوست ندارم كسانى كه درخط امام نيستند چه فاميل و غيره در تشييع جنازه ام شركت كنند .
والسلام