پدر شهید «ابراهیم اورنگ» می گوید: روزی شهید به مادرش گفت حلالم کن. مادرش گفت: پسرم هرکس که می خواهد به جبهه برود حلالیت و رضایت می خواهد تو بعد از این همه مدت تازه حلالیت می خواهی؟ گفت: آخه «این بار فرق می کنه» .
کتاب «دیدار جان» به قلم «فاطمه وفاییزاده»، روایتهایی از زندگی شهید «مهدی بخشی»، معاون گردان مالک اشتر لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) از زبان خانواده، دوستان و همرزمانش است. روایت «آخرین عکس» از زبان مادر شهید بخشی را در ادامه میخوانیم.
شهید «انعام اله محمدی» در وصیتنامه خود می نویسد: پدر و مادر عزیزم شما هم شکر کنید که فرزندتان لیاقت این را پیدا کرده که بتواند در راه مکتبش که همان اسلام عزیز است قدم کوچکی بردارد.
شهید «محمدرضا خوشنام» یکی از شهدای قرآنی استان زنجان در بدو جنگ تحمیلی از ادامه تحصیلات در دانشگاه منصرف و به خانواده اصرار زیادی داشت که به صف مدافعان اسلام بپیوندد و در نهایت نیز به مقام والای شهادت رسید.
شهید رضا سلیمانی ابهری اهل مطالعه بود و با عضویت در مرکز مطالعات اسلامی، در سیر مطالعاتی ارائه شده توسط آن مرکز شرکت کرد. نماز، روزه و دعاهای کمیل و توسل او ترک نمیشد.
یکی از همرزمان شهید «جواد گلشنی منفرد» از شهادت وی چنین می گوید: در آخرين روزهای عمر خويش به اندازهای به وجد آمده بود كه میدانست چه میشود و به همين خاطر از شوق شهادت با همه شوخی میكرد.
شهید «محمدتقی خراسانینژاد» دهم بهمنماه ۱۳۴۷ در روستای ابراهیمآباد دامغان به دنیا آمد. در سال ۱۳۶۲ عضو رسمی سپاه پاسداران شد و در صف سبز جامگان حمزه سیدالشهدا برای عملیات پدافندی به عنوان معاون گردان به خط مهران فرستاده شد. سرانجام دهم اسفند ماه ۱۳۶۳ ترکشهای خمپاره دشمن بعثی، قامت رعنای محمدتقی را به خاک و خون کشید.