برادر شهید - صفحه 12

برادر شهید
خاطرات;

خاطراتی از خانواده شهید حسین مقاتلی

شهيد حسين مقاتلي در سال 1336 در روستاي«چاوشي» چشم به جهان گشود.با تأسيس جهاد سازندگي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، وي جزء اولين كساني بود كه به جهاد پيوست.وي سرانجام در تاريخ 60/6/11 در جبهه‌ي كرخه‌ي نور به خيل شهدا پيوست.
خاطرات;

شب فراق

شهید بهزاد بهزادی در دهم آذر ماه ۱۳۴۳ در روستای گاودار امامزاده حسن دیده به جهان گشود .با شروع جنگ تحمیلی در قسمت تخلیه مواد سوخت شرکت نفت فلات قاره نقش فعالی داشت .و سرانجام در تاریخ 1365/6/9 به شهادت رسید.
روایتی خواندنی از علی نقی محسنی برادر گرامی شهید «ولی الله محسنی» را در سالروز شهادتش می خوانید؛

لذت «شهادت» شیرین ترین لذت است

اما وقتی گفتم که اولین آرزویت چیست؟ گفت: اینکه در راه خدا به شهادت برسد.ولی وقتی گفتم: چرا؟ گفت: لذت «شهادت» شیرین ترین لذت است و هیچ لذتی به اندازه آن نمی رسد. دیگر نمی دانستم چه بگویم. فقط به من می گفت: برایش آرزو کنم که شهید شود و چون اولین باری برای زیارت رفته بودیم آرزویمان برآورده شد.
خاطرات;

به من نگاه کن ای برادر

شهید نادرعوضی (خالق پناه) در 49/3/16 در روستای صفی آباد در خانواده مذهبي چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوره آموزشي جهت ياري رساندن به سپاه اسلام راهي جبهه شد در عملياتهاي متعددي از جمله عمليات والفجر 8 شركت داشت.سرانجام در 67/5/8 به شهادت رسید.
خاطرات;

فرزند حقیقت

اسمش محمد جواد بود.پدرش مأمور شهرباني بود.به سن سه سالگي رسيده بود كه به علت كار پدرش از برازجان به كازرون رفتند.پس از پيروزي انقلاب اسلامي در جهاد سازندگي برازجان با اشتياق فراوان شروع به فعاليت نـمود.سرانجام در تاریخ 62/5/1 به شهادت رسید.
خاطرات;

خاطراتی از شهید اکبر مال احمدی

اكبر مال احمدي در سال1336 در خانواده اي متدين چشم به جهان گشود.با شروع جنگ تحميلي ابتدا به وسيله كميته انقلاب اسلامي برازجان و بار ديگر توسط بسيج مستضعفين به جبهه رفت تا سرانجام در تاريخ63/5/17 در مهاباد به لقاءالله پيوست.
خاطراتی از یک خانواده رزمنده در گفت‌و‌گویی با برادر شهید سید مجتبی حسینی

کوچک‌ترین برادرمان بزرگ‌ترین افتخار را نصیب خودش کرد

گاهی یک رزمنده زن و بچه‌دار می‌خواست به مرخصی برود، کل پولش هم 300 تومان نمی‌شد، اما بچه‌ها مخفیانه پول جمع می‌کردند و توی جیبش می‌گذاشتند مبادا پیش خانواده‌اش شرمنده شود. طرف صبح موقعی که می‌خواست از منطقه برود می‌دید توی جیبش چند هزار تومان پول است
خاطرات;

شهيد عباس خسروي به روایت برادر

شهيد عباس خسروي در سال 1345 در خانواده اي متدين ومذهبي چشم به جهان گشود.با اينكه هنوز مدت دو ماه به انقضاي خدمت سربازي برادرش باقي بود با كمال شوق وعلاقه جامه مقدس سربازي را به تن کرد.و در تاريخ 66/5/3 به شهادت رسید.
شهید مرداد ماه;

از شهادتش خبر داشت

شهید محمد میرزایی در سال ۱۳۴۵ در شهر آبادان و در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود.یک جهاد گر واقعی بود از بدو شروع جنگ تحمیلی مرتب در رفت و آمد و به آبادان و کمک به مجروحین و فقرا بود و سرانجام در 1365/5/3 به شهادت رسید.
خاطرات;

نگذاريد تنگستان كردستان شود

شهيد جاويد كازروني در سال 1340در يك خانواده مذهبي در برازجان چشم به جهان گشود.پس از پيروزي انقلاب اسلامي در شب 22 بهمن پدرش در برازجان كميته انقلاب اسلامي را تشكيل دادند و شهيد جاويد به عنوان نيرويي فعال بود.سرانجام در تاريخ 12 تيرماه 59 در كوه هاي منطقه خائيز تنگستان به خيل شهيدان انقلاب اسلامي پيوست.
خاطرات;

پسرم گلباران شد

شهيد محمد مسيح گل فرزند عباس در سال 1347در خانواده اي مذهبي در برازجان چشم به جهان گشود.با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي، زندگي ايشان وارد مرحله جديدي شد. پس از دوران آموزشي براي دفاع از خاك ميهن اسلامي خود به جبهه غرب كشور اعزام شد. در سال 1367 كه عمليات مرصاد به اسارت درآمد.
شهید تیرماه;

زندگینامه و خاطراتی از شهید مهدی مالکی

شهيد مهدي مالكي در سال 1349 در خانواده اي مذهبي و متدين به دين اسلام پا به عرصه وجود گذاشت.در تاريخ 67/3/19 به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل اعزام شد،در تاريخ 67/4/4 در اثر حمله دشمن به فيض عظماي شهادت نائل آمد.
خاطرات;

خاطراتی از خانواده شهید حسن قدرتیان

شهيد «حسن قدرتيان» در تاريخ هشتم آبان ماه سال 1337 ه.ش در خانواده اي پاك و به تمام معني مذهبي، پا به عرصه ي وجود گذاشت.او در تمام تظاهرات و راهپيمايي هايي كه عليه طاغوت ستم شاهي برگزار مي شد، فعالانه شركت داشت. با اين كه متولدين سال 1337 ه.ش را از خدمت سربازي معاف كرده بودند، شهيد حسن قدرتيان داوطلبانه خواستار خدمت مقدّس سربازي شدسرانجام در حين انجام مأموريت خطيرش بود كه در منطقه ي جزيره ي «مجنون» در تاريخ 67/4/4 جاويدالاثر شد

سرباز باختران و مدال شهادت

شهید علی خیاط در آغازين روز پاييز سال 1340 در روستاي شهنيا ديده به جهان هستي گشود.گيوه‌ي چوپاني به پا مي‌کرد و هم گرسنگي گاه گاه شب‌هاي بي‌نان را تجربه نمود. سال پنجم دبستان، کيف و کتاب را در طاقچه‌ي خانه‌ي کاهگلي گذاشت تا چرخ کارگاه حصيربافي پدر، از کار نايستد. بعد از آن نيز با شاگردي ميني‌بوس، بنّايي و... نان خانواده را تأمين کرد، آن‌گاه به خدمت نظام فرا خوانده شد و در تاريخ 1360/8/15 خدمت را آغاز کرد، 2 ماه در کردستان و 9 ماه ديگر را در منوال بود و سرانجام در تاريخ 1361/4/21 در ماه رمضان در سن 21 سالگي سر را به چوگان عشق به امام (ره) نهاد و در ميدان رضا (ع) شهر باختران دل به بازي تقدير سپرد و به شهادت رسيد.
خاطرات;

شهيد خندان

شهيد محمد رضا رزمي در سال 1351 در خانواده اي مذهبی در روستاي درودگاه ديده به جهان گشود..وي در تاريخ 64/5/23 به عضويت پايگاه مقاومت امام موسي بن جعفر (ع) برازجان درآمد و يكي از اعضاي فعال و پرتلاش اين پايگاه شد.سرانجام در مشهد شلمچه منطقه عملياتي كربلاي پنج به ديدار معشوق نايل گرديد.
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن مرواری

دستهایی که از سرما کبود شد/ سری که با تركش گلوله تانك رفت

جنبشی ها رو خودتون میدونین که یه عده ی خاص بودند که بر علیه انقلاب تظاهرات کرده بودند . این ها شبانه پاسدار بودند و خدا شاهده یادمه که شب های زمستون با چوب دستی تو خیابانها نگهبانی می دادند . حتی وقتی بهش فکر میکنم ، بغض گلوم و میگیره صبح وقتی برمیگشت تمام صورت و دستهاش از کبودی سرما سیاه شده بود . ولی با این وجود هیچ وقت گله و شکایتی نداشت . خیلی پسر خوب و کامل و با ایمانی بود . دبیرشون میگفت ، اگر این ها نبودند تمام دبیرستان و جنبشی ها گرفته بودند .

سرگذشت کشتی گیر شهید مسعود دارابی منتشر شد

کتاب 'پهلوان شهر آفتاب' روایتگر سرگذشت کشتی گیر شهید 'مسعود دارابی' از قهرمانان کشتی کشور، منتشر شد.
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن اخلاقی

صاحب مغازه گریه کرد و گفت: «کمتر کسی پیدا میشه که آنقدر به بدهکاریش حساس باشه!»

بین همه ی برادرهام شهید خیلی آرام و دوست داشتنی بود . خیلی رفتارش خالص بود و به وضع ظاهریش خیلی میرسید . با اینکه اون زمان این چیزها بین مردم باب نبود . برادرم با اینکه بسیجی بود خیلی به آراستگی اش اهمیت می داد . وقتی هم دردو بیماری داشت ، خیلی کم پیش میومد که تو خونه مطرح کنه . بچه ی مظلومی بود .
مستند 2

باز «ساعی» سخن عشق برآورد زبان/ مستند شهید باباساعی

مستند شهید باباساعی همراه با مصاحبه تصویری از برادر و همرزم سردار شهید «بابا ساعی» - فرمانده تیپ لشکر 31 عاشورا- تقدیم می شود.
خاطرات برادر شهید فریبرز فیض بشی پور؛

امداد گر عاشق

به او گفتم که شوهرم در بیمارستان است و همراهی ندارد. پس از چند لحظه آن پسر گفت: مادر صبر کن من بروم به خانواده ام بگویم و برگردم. خلاصه رفت و برگشت. او مرا به بیمارستان رساند.
طراحی و تولید: ایران سامانه