خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(2)
شهید "ناصر اوجاقلو" در دوران انقلاب نیر فعالیته های بسیاری داشت. یک بار که مامورها دوست او را دستگیر کرده بوده اند، مادرش از او پرسيد چگونه به هنگام فرار تو جان سالم به در بردى و يعقوب دستگير شد؟ در پاسخ گفت: "مادر! ماجراى من، ماجراى "بسم الله" و رودخانه است و من"بسم الله" را بر زبان آوردم و از بند رها شدم."
کد خبر: ۴۶۵۷۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۸
چون تو زیادی گریه و زاری میکنی، جای علیاصغر مناسب نیست و از وضعیت موجود ناراحت میباشد، لذا من هم از آن به بعد گریه نکردم تا پسرم در آرامش کامل باشد.
کد خبر: ۴۶۵۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۶
پوتین های بهشتی خاطره ای از شهید "علی محمد صحرایی" است که توسط برادرش حجت صحرایی نقل شده. شما را به خواندن این خاطره خواندنی دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۶۵۱۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۰۸
در تابوت را که باز کردم چند تکه استخوان دیدم و یک پلاک. توی سرم می زدم. مسئول بنیاد شهید گفت: خانم صفری! تو رو خدا بذار سر جاش. این استخوان ها پودر میشه». از جمشیدم که حالا چند تکه استخوان بود و یک پلاک، با خون دل خداحافظی کردم!
کد خبر: ۴۶۴۷۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۰۴
شهید محمد دوست نقل می کند: اوضاع پادگان که اضطراری شد من و سه نفر دیگر از سربازان که قبلا با هم توافق کرده بودیم، لباس سربازی را از تن درآورده و روی آن مرگ بر شاه نوشتیم و از پادگان فرار کردیم.
کد خبر: ۴۶۴۳۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۳۰
طفلم نمی دانست که چقدر شدت جراحت بالاست و من هم برای روحیه دادن به او می گفتم: باشد، حتماً خوب می شوی و می توانی برای امام حسین (ع) عزاداری کنی.
کد خبر: ۴۶۴۳۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۳۱
پرسیدم:« پس جنازه اش چی؟»
گفت: « زیر آتشه. وقتی منطقه آزاد شد. جنازه اش رو میاریم عقب.»
خدا رو شکر کردم که چون حضرت زینب سلام الله علیها مادر شهید شدم.»
کد خبر: ۴۶۳۶۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۰
جنازه او و چند نفر دیگر را آوردند و داخل مجمع ابوالفضل گذاشتند. مراسم شروع شد. با خودم گفتم:«منصور! وصیت کردی کنار جنازه ات دعای توسل بخونیم، داریم همین کار رو می کنیم.»
کد خبر: ۴۶۳۵۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۱۶
سه روایت از شهید «محمد شاطرعلیفرد»
سه پرده روایت از ایثار و شهامت شهید محمد شاطرعلیفرد در مورد خانواده برادر و همرزمهایش را در کلام خانواده در ادامه مطلب میخوانید.
کد خبر: ۴۶۰۸۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۰
خواهر شهید حسین فاتحینژاد میگوید: از خانه که بیرون می رفتم سریع برمیگشتم و زل می زدم به عکس لب طاقچه، می گفتم حسین دل تنگ می شود!
کد خبر: ۴۶۰۶۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹
شهید رستمخانی میگوید: " چون خسته بودم كنار وى نشستم و سرم را روى شانهاش گذاشتم و به خواب رفتم."
کد خبر: ۴۶۰۶۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸
از تبار مرصاد؛
یکی از رزمندگان صداي صوت قرآن ميشنود. وقتي خوب گوش ميكند، ميبيند؛ او درحاليكه غرق بهخون است، مشغول خواندن قرآن است.
کد خبر: ۴۶۰۶۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۷
خاطرهای از شهید محمد حسین تجلی
خواهر شهید محمدحسین تجلی میگوید: محمد حسین سپرد تا او را برای نماز صبح بیدار کنم. نزدیک اذان صبح بود که بیدارش کردم؛ اما طوری به خواب رفته بود که صدایم را نمی شنید.
کد خبر: ۴۶۰۵۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۷
شهید موسی صمدی شجاع در سال 1334 در شهرستان سنقر متولدشد. پیش از پیروزی انقلاب به صف مبارزین پیوست و اعلامیه ها و نوارها را در بین مردم پخش می کرد، در 22 بهمن در سقوط پادگانها نقش به سزایی داشت. با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد و برای جنگ عازم جبهه ها گشت. شهید صمدی شجاع فرمانده سپاه عملیات سنقر در 22 تیرماه سال 1362 با اصابت گلوله ضد انقلابیون به شهادت نایل گردید. خاطره ای کوتاه از شهید صمدی شجاع به روایت سرتیپ دوم پاسدار مراد حسنی را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۵۹۱۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۲
خواهر شهید همتعلی مهدیلو از برادر شهید خود میگوید: دم سحر وقتی رفتم سر دیگ دیدم همۀ یک گوشه خوابشان برده است و همت تنهایی هلیم را هم می زند و زیر لب چیزی میگوید. همزن را از او گرفتم و خودم شروع کردم به هم زدن.
کد خبر: ۴۵۸۷۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۴
خواهر شهید احمید احدی میگوید: هیچوقت بیکار ندیدمش. نُه ساله که بود همراه مصطفی و مرتضی می رفتند کوچۀ سیدلر جلوی دکان آقاجان بساط میکردند. می گفت باید پول تو جیبی مان را خودمان دربیاوریم.
کد خبر: ۴۵۸۷۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۳
خواهر شهید مجید شهریاری میگوید: اشک هایم را پاک کردم و سرم را برگرداندم. مجید کنار تخت مادر ایستاده بود. بیصدا دعایی را زمزمه می کرد و فوت می کرد سمت مادرم.
کد خبر: ۴۵۸۵۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۱
خاطره هایی از آموزگار شهید احمد کرمی راوی خانواده شهید
شهيد احمد معلمي كه به حق كلمه شهيد شایسته در خور وجودش بود، بخشندگي و سخاوتش نمايشگر كرمي بود كه از شناسنامه اش سر چشمه مي گرفت معلمي كه چون خود زاده غم و رنج بود درد جامعه و شاگردانش را به خوبي درک می کرد و محصلين خود را راهنمايي كرده از اين رو نه تنها شاگردانش از غم از دست رفتنش خون به جای اشك ريختند بلكه هر كس با اين شهيد زنده برخوردي داشته در سوگش اشك ريخت...
کد خبر: ۴۵۸۳۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹
نوید شاهد سمنان: مراسم سالگرد شهادت شهید قدرت اله سنگی همراه با خاطره گویی خانواده شهید و سخنرانی حجت الاسلام کمالی روز دوشنبه مورخ ۹۸/۴/۳ در گلزار شهدای گرمسار برگزار شد.
کد خبر: ۴۵۸۰۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۴
خواهر شهید عباس منتخبی میگوید: اوضاع شهر به هم ریخته بود. درگیری ها و راهپیمایی های پی درپی مردم و انقلابیون به اوج خودش رسیده بود. عباس آماده شد تا به تظاهرات برود. من هم دوست داشتم با او بروم
کد خبر: ۴۵۷۹۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۳