قسمت دوم خاطرات شهید «رجبعلی گرزالدین»
برادر شهید «رجبعلی گرزالدین» نقل میکند: «هروقت یکی از دوستان یا همرزمانش به شهادت میرسید، میگفت: شهادت حق این رزمندهها و انسانهای پاکه! اونا به آرزوشون رسیدن! اما کی نوبت من میشه؟ خدا میدونه!»
کد خبر: ۵۷۸۳۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۹
قسمت نخست خاطرات شهید «رجبعلی گرزالدین»
مادر شهید «رجبعلی گرزالدین» نقل میکند: «گفت: خیلی دوست دارم کمکت باشم! اما بعضی جاها نمیشه. شرمندهات هستم مادر! گفتم: تو به اندازه کافی به من کمک میکنی! تو پسر مهربانی هستی! خدا توفیقت بده! رجبعلی برای هرکسی که نیاز به کمک داشت، یار و یاور خوبی بود.»
کد خبر: ۵۷۸۳۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «رضا بلوچی» میگوید: در سن 18 سالگی که وارد این صنعت شد پشتکار، راستی، صداقت، ایمان و عبادت جزئی از کارش بود. سال 1381 وارد سازمان وزارت دفاع شد و در سال 1398 حین انجام وظیفه امداد و نجات، جانش را فدای همکارانش کرد و لبیک به ندای خداوند متعال گفت.
کد خبر: ۵۷۸۲۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان آذربایجان شرقی تصاویر و اسناد به یادگار مانده از شهید «مقصود باغبانی خلجان» را برای علاقهمندان منتشر کرد.
کد خبر: ۵۷۸۲۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
قسمت سوم خاطرات شهید «میر قربان مطهریمنش»
همسر شهید «میر قربان مطهریمنش» نقل میکند: ««خدایا! حالا چهام شده! مگه من نبودم که دیروز تو را بابت دادن سید قربان شکر میکردم؟ چرا امروز تو را فراموش کردم؟ چرا خواسته همسرمو زیر پا گذاشتم. باید به نماز بایستم، وقت خواندن نماز شکرانه است.»
کد خبر: ۵۷۸۲۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
مادر بزرگوار شهید مفقودالاثر «اکبر برمایون» طی مصاحبهای، خاطره جبهه رفتن فرزندش را روایت میکند که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این گفتگو دعوت میکنیم.
کد خبر: ۵۷۸۲۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
مادر بزرگوار شهید ««محمدباقر بابائی» از عشق و شور فرزندش برای رفتن به جبهه و برآورده شدن حاجتش با شهادت فرزندش را روایت میکند که شما را به تماشای قسمتی از این فیلم مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۵۷۸۱۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
برگی از خاطرات
«علی گفت با توجه به تجربهای که در خصوص مسائل پزشکی داری، از طریق جهاد به روستاها اعزام شو تا بتوانی کمکی برای آنها باشی ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوهچین» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۱۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«ای شهید، تویی که پایههای ظلم و ستم را لرزاندی و با خون خود نهال اسلام را آبیاری نمودی و به آیندگان درس چگونه ماندن را آموختی، همچنان که مولا حسین (ع)، چگونه بودن را به تو آموخت ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۱۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
همسر شهید «محمود شهریاری» نقل می کند: سال 1363 پس از پایان تحصیلات ابتدایی خیلی دوست داشت به جبهه برود و عشق رفتن به جبهه در وجودش موج میزد به همین خاطر به بسیج مراجعه نمود و ثبت نام کرد اما به علت جثه کوچک او با عضویتش مخالفت کردند.
کد خبر: ۵۷۸۱۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
قسمت دوم خاطرات شهید «میر قربان مطهریمنش»
همرزم شهید «میر قربان مطهریمنش» نقل میکند: «گفتم: برادر قیافهات آشناست! از کجا آمدی؟ لبخند دلنشینی زد و گفت: از دامغان. گفتم: پاسداری؟ گفت: پاسدار افتخاری! گفتم: برای چی به جبهه آمدی؟ با تعجب نگاهم کرد و گفت: اگه ما نیایم جبهه، جبهه میآد پیش ما!»
کد خبر: ۵۷۸۱۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «جمعه احمدی» میگوید: روزی که شهید پرواز داشت میخواستم تا فرودگاه بندرعباس او را همراهی کنم ولی وقتی به بندرلنگه رسیدیم به من گفت؛ بابا تو همراهمان نیا، خودمان با ماشین میرویم. حدود ساعت چهار بعدازظهر بود که خبر رسید هواپیما را با موشک زدند و بقایای آن به داخل دریا افتاده است. من از شهادت پسرم راضی هستم.
کد خبر: ۵۷۸۱۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با همسر بزرگوار شهید «محمدرضا کارگر» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۷۸۰۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۴
قسمت نخست خاطرات شهید «میر قربان مطهریمنش»
همسر شهید «میر قربان مطهریمنش» نقل میکند: «به نیت نماز جمعه به طرف مسجد جامع راه افتادیم. تمام راه زیر لب زمزمه کرد که: دوست دارم همچو علیاکبر(ع) بمیرم! دوست دارم در دل سنگر بمیرم!»
کد خبر: ۵۷۸۰۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۴
قسمت پنجم خاطرات شهید «حسین عابدینی»
مادر شهید «حسین عابدینی» نقل میکند: «مثل مرغی که سرش را کنده باشند، بالبال میزد. با هزار زحمت انداختنش توی ماشین و بردنش بیمارستان فاطمیه. بین راه از همسرش خواسته بود: بگو من رو ببرن دیباج پیش بابات. پدر رقیه دیباج دفن بود. انگار میدانست که دیگر وقت سفر آخرت رسیده است.»
کد خبر: ۵۷۸۰۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۴
در قسمتی از جلد سوم کتاب «به قول پروانه» که خاطرات شهربانو و کبری چگینی از زنان امدادگر استان قزوین است، میخوانید: «انگیزه همگی ما مبارزه با رژیم حاکم بود. در سطح گسترده اعلامیه تکثیر مینمودیم و به دست مردم میرساندیم. سخنرانیها و پیامهای امام را روی نوار ضبط میکردیم و نشر میدادیم و به داد مجروحان تظاهرات میرسیدیم ...»
کد خبر: ۵۷۸۰۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
«گفتند میخواهیم شما را به زیارت حضرت امامخمینی(ره) ببریم. شالباف اظهار کرد که ما این روزها را لحظهشماری میکردیم، این زمان یک فرصت طلایی است و چشمان ما امشب خواب ندارد ما خانه نمیرویم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۸۰۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
«متانت ایشان آشکار بود طوری که وقتی ایشان در مجلسی حضور داشت آن جمع از چارچوبهای احترام خارج نمیشد و جمع تحت تأثیر ایشان قرار میگرفت ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۰۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
پدر شهید «مهدی نانکلی»:
«مهدی عاشق امام خمینی(ره) بود، حرفهای ایشان را به خوبی از رادیو گوش کرده و در اجرای آن تلاش میکرد. پسرم در دوران انقلاب اسلامی، در انجام امور فرهنگی و انقلابی فعال بود، من هم از فعالیتهایش خبر داشتم، مخالفتی نداشتم و از ایشان راضی بودم ...» آنچه میخوانید ناگفتههای پدر شهید «مهدی نانکلی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۸۰۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
قسمت چهارم خاطرات شهید «حسین عابدینی»
دوست شهید «حسین عابدینی» نقل میکند: «گاهی قسمت میشد که حسین آقا و همسرش را میبردم اطراف سمنان برای تفریح. پسر کوچکم همراهم میآمد. توی صحرا حسین او را بالای کولش میگرفت و باهاش بازی میکرد. وقتی خبر شهادت حسین را به پسرم دادم، چیزی دیدم که پیش از آن هرگز ندیده بودم.»
کد خبر: ۵۷۷۹۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳