شهید خلیل شرفی

شهید خلیل شرفی
خاطره خودنوشت شهيد شرفی«4»

پابوسی حضرت عشق

شهيد «خليل شرفی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «نماز ظهر و عصر را در هتل خوانديم و ناهار (چلو مرغ) را در رستوران خورديم و...» متن کامل قسمت چهارم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهيد شرفی«3»

نوروز 1363 و حال هوای رزمندگان

شهيد «خليل شرفی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «کم کم عقربه ساعت به وقت تعيين شده نزديک می شديم. چند دقيقه ای که به تحويل سال مانده بود سر به سجده نهاديم و...» متن کامل قسمت سوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

وفای به عهد| عید رمضان به خانه بازگشت

شهيد «خليل شرفی» سال 1345 در گراش به دنیا آمد. «پس از گذراندن دوران تحصیلی 15 ساله بود که راهی جبهه جنگ شد. او با خانواده عهدی بسته بود که عید رمضان به خانه باز می گردد اما...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهادت 15 خرداد؛

مروری بر مجاهدتهای شهيد خليل شرفی

شهيد خليل شرفي در یکم فروردین ماه سال 1345 در گراش از توابع لارستان ديده بر جهان گشود و در 27 رمضان به شهادت رسید.
وصیت نامه شهيد خليل شرفي (2)؛

كوله بار پر از گناه و معصيت خود را بسته و رهسپار دانشگاه الهى شده ام

شهيد خليل شرفی در وصیت نامه خود می نویسد: اینجانب خلیل شرفى برادر حقیرتان و سراپا تقصير با شروع جنگ و شهادت برادران عزيز حركتى در من بوجود آمد و كوله بار پر از گناه و معصيت خود را بستم و رهسپار اين دانشگاه الهى شدم تا با ديدن ايثار و فداكارى و ايمان شكست ناپذير اين سلحشوران و با شنيدن گريه و ناله آنها در دل شب در هر موقع كه نام خدا و ائمه را مى شنوند ناله ها و گريه هايشان اوج مى گيرد .
وصیت نامه شهيد خليل شرفي (1)؛

هدفم از رفتن به جبهه براى شهرت و مقام نیست

شهيد خليل شرفی در وصیت نامه خود می نویسد: چه بهتر كه در راه خدا كشته شويم آرى هدفم از رفتن به جبهه مثل همه انهايى كه رفته اند فقط و فقط براى رضاى خدا تعالى است نه براى شهرت و مقام و هيچ منظورديگر.
خاطره خودنوشت شهيد شرفی«2»

قصرشیرین به ویرانه تبدیل شده بود

شهيد «خليل شرفی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «برای حمام به قصر می رفتيم حالی ديگر پيدا می کرديم. اگر اشک از چشمانم جاری نمی شد ولی به جای خودم دلم می سوخت گريه در گلويم خفه شده بود...» متن کامل قسمت دوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهيد شرفی«1»

اشک های دلتنگی مادر

شهيد «خليل شرفی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «اشک در چشمانشان جمع شده بود و در پنهانی اشک خويش را می ريختند و هی می گفتند که برو به دست خدا...» متن کامل قسمت اول خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه