مادر شهید - صفحه 7

آخرین اخبار:
مادر شهید
خاطرات شفاهی والدین شهدا

فرزند شهیدم، انسان خودساخته‌ای بود

مادر شهید «کیدی زارعی» می‌گوید: فرزندم در زندگی‌اش هیچکس را تا به حال ناراحت نکرده بود. انسان خودساخته‌ای بود و همیشه بدون اینکه به او چیزی بگوییم در کارها کمکمان می‌کرد. درس طلبگی می‌خواند. یک روز پیش پدرش آمد و گفت؛ می‌خواهم به جبهه بروم. من به او اجازه ندادم ولی او به جبهه رفت و به شهادت رسید.
به مناسبت فرارسیدن سالروز تولد حضرت زهرا (س) و گرامیداشت مقام مادر منتشر می‌شود

خاطرات مادر شهید از بوسه‌های فرزند بر دستانش

مادر شهید «خدامراد سلیمانی» ضمن تبریک میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) و تأکید بر بزرگداشت روز مادر گفت: من از روزی که خبر شهادت فرزندم را آوردند لحظه‌ای از دلتنگی‌هایم کم نشده است. تصویر فرزندم مدام جلوی چشمانم ظاهر می‌شود فرزندی که هربار قبل از بیرون رفتن و بعد از برگشتن دستانم را می‌بوسید.
خاطره‌‌ای از شهید «عبدالمجید قنبری باغستانی»

شهید طلبه‌ای که معنویت را با خود به خانه می‌آورد

مادر شهید تعریف می‌کند: عبدالمجید هر وقت از مرخصی می‌آمد برای همه کتاب احکام می‌آورد، به معنویت خیلی اهمیت می‌داد. از جبهه که برمی‌گشت زیر کولر آبی نمی‌خوابید، حصیری می‌انداخت توی حیاط و استراحت می‌کرد. می‌گفت؛ دوستانم زیر تیر و ترکش و آتش هستند آن وقت من زیر کولر بخوابم؟

مادر شهید ان والامقام «جوادنیا» به فرزندان شهیدش پیوست

حاجیه خانم «فاطمه عباسی ورده» مادر شهید ان معظم «علی، محمد، یونس و احمد جوادنیا» به فرزندان شهیدش پیوست.

نگاه شهدا به مادرانِ شهیدشان هست

شهید که باشی تنها یک بار شهید می‌شوی، اما مادر شهید که باشی هر روز و هر لحظه شهید می‌شوی درست مانند مادرانی که فرزندانشان را به رزمگاه کربلا فرستادند در حالی‌که می‌دانستند که فرزندشان زنده برنمی‌گردند. آنچه که در کربلا ماند نام مادران شهیدی همچون حضرت ام‌البنین (س) بود که همواره یادشان جگرسوز بود و الگویی برای مادران شهدای جنگ تحمیلی بودند و اینگونه شد که مادران ایرانی به تأسی از حضرت زینب (س) و حضرت ام‌البنین (س) پای استقامت خود را محکم کردند تا پای فرزندانشان در میدان نبرد نیز محکم بماند. نوید شاهد به مناسبت وفات بانوی مکرمه، حضرت ام‌البنین(س) مادر چهار شهید کربلا، پای صحبت های مادر شهید دانشجو «علی‌اصغر لطفی» که معتقد است نگاه شهدا به مادرانشان هست نشسته است که در زیر مصاحبه با وی را می خوانیم.
پس از ۴۱ سال چشم انتظاری؛

مادر شهید «حمید رضایی» پیکر فرزندش را در آغوش کشید

پیکر مطهر شهید حمید رضایی که نام این شهید والامقام به عنوان مفقودالاثر ثبت شده بود، پس از ۴۱ سال شناسایی و اکنون در معراج شهدای تهران است.
خاطره‌‌ای از شهید «حسین روشی»

نوحه‌خوان امام حسین(ع) و سنگرساز دفاع مقدس

مادر شهید تعریف می‌کند: او نوحه‌خوان مراسم‌های امام حسین (ع) بود و ارادتی ویژه به اهل‌بیت (ع) داشت. عاشق علم و تقوا بود و پیروی از ولایت‌فقیه را بر خود واجب می‌دانست. وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود، تمام اختیارات را به خود او سپردیم.
نگاهی بر زندگی مادر شهید سیدحسین علم الهدی:

مرور کتاب «راز بی‌بی‌جان» در دومین نشست «کافه کتابخونا»

دومین نشست «کافه کتابخونا» با محوریت کتاب «راز بی‌بی‌جان» نوشته الناز عباسیان که به زندگی سیده بتول جزایری مادر شهید سید حسین علم الهدی می پردازد، سبک زندگی زن تراز انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار می دهد.

درد و دل مادر شهید قشمی با پیکر شهید خوش نام

یک کبوتر سبک بال از آسمان عشق، روز شنبه 17 آذر ماه روی شانه های مردم شیعه و سنی بزرگ ترین جزیره ایرانی خلیج فارس به خوش نامی و گمنامی مادر شهید ش حضرت زهرای مرضیه(س) بر روی دستان مردم روستای طولا تشییع و با لالایی و درد و دل عاشقانه مادر شهید «حسن ذاکری» در مقبره شهید گمنام این روستا آرام گرفت.
توسط نشر شاهد

خاطرات مادر شهید ایرج خرم جاه در «مادر آفتاب» خواندنی شد

کتاب «مادر آفتاب» خاطرات «حلیمه مهرانی» مادر شهید «ایرج خرم جاه»، به قلم «ثریا خرم جاه» از سوی «نشر شاهد» روانه بازار نشر شد.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

پسرم آرزوی شهادت داشت

شهید «آزاد مؤمنی» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که آذرماه ۱۳۶۵ به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می‌گوید: پسرم آرزوی شهادت داشت و خوشحال بود که در راه اسلام جان خود را از دست داد.
به بهانه درگذشت مادر مکرمه شهیدان بسیجی شهرام، شهریار و رحمت‌الله نمکی/

برادران شهید نمکی را چقدر می‌شناسیم؟

همزمان با ایام پرفیض فاطمیه (س) بانوی مومنه و فرزانه، حاجیه خانم صدیقه آجیلی، ام‌الشهدای والامقام نمکی پس از قریب به 44 سال از شهادت مظلومانه فرزندانش رحلت نمود و به دیدار پسران شهیدش شتافت. برادران نمکی (شهرام، شهریار و رحمت‌الله) سال 59 در سنندج به اسارت ضدانقلاب در آمدند و در 29 اردیبهشت همان سال در منطقه (سنگ سیاه) در اطراف سنندج به شهادت رسیدند.

لحظه شهادت مرا صدا زد

مادر شهید «حمیدرضا ناظری» نقل می‌کند: «عادت داشت هر وقت وارد خانه می‌شد، صدا می‌زد: مادر! این بار هم فکر کردم آمده. وقتی خبر شهادتش را به ما دادند، فهمیدم همان لحظه‌ای به شهادت رسیده که من را صدا زده بود.»
خاطره‌‌ای از شهید «عیسی تاور»

توسل به شهید و شفای مادر

مادر شهید تعریف می‌کند: یک روز خیلی مریض بودم، هر دکتر و پزشکی که می‌رفتم مداوا نمی‌شدم، به شهیدم متوسل شدم. در عالم خواب یک لیوان آب به من داد که به شیرینی و زلالی آن آب تا به حال ندیده بودم
گفتگوی تصویری با مادر شهید «سید جعفر مظفری»

امام رضا (ع) پسرم را شفا داد

مادر شهید «سید جعفر مظفری» میگوید: دوساله بود که به مشهد رفتیم همانجا مریض شد تا حدی که داشت می‌مرد. بغلش کردم و رفتم سمت حرم، یهو یه آقایی جعفر رو گرفت و گذاشت بالای ضریح. بعد زیارت از در حرم در نیومده دیدم جعفرم خوب شده. اثری از مریضی تو وجودش نبود.

مادر شهید «حیدر قلی وهابیان» به فرزند شهیدش پیوست

حاجیه خانم «فاطمه شیروانی» مادر شهید «حیدر قلی وهابیان» به فرزند شهیدش پیوست.
خاطره‌‌ای از شهید «عبدالمجید قنبری باغستانی»

مادر شهید ی که فرزندش را به امام خمینی(ره) خُمس داد

مادر شهید تعریف می‌کند: شهید به من گفت؛ تو چند تا پسر داری، یکی را خمس بده به امام خمینی(ره). گفتم؛ من خمس داده‌ام تو برو برای امام خمینی(ره) خدمت کن.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

روایت مادری که پیش از خبر، شهادت فرزندش را حس کرد

مادر شهید «شیرعلی صالحی» می‌گوید: پسرم وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود، رضایت من را نگرفت. بدون اطلاع من به تهران رفت و پس از یک سال به جبهه اعزام شد. شبی خواب دیدم که روی کوه نشسته‌ام و او به سمت دریا می‌رود. وقتی وارد آب شد، با صدای بلند فریاد زدم؛ "مادر، به سمت ساحل برگرد!" اما ناگهان از خواب پریدم. نزدیک ظهر بود که خبر شهادتش را برایم آوردند.
خاطره‌‌ای از شهید «ابراهیم مهیاری»

قولی که در مسیر ایثار به حقیقت پیوست

مادر شهید تعریف می‌کند: شهید در هر شرایطی کنارم بود تا در انجام کارها یاری‌ام کند و زحماتم را کمتر کند. او همیشه می‌گفت؛ "می‌خواهم شما را سربلند کنم." در نهایت نیز با شهادتش باعث افتخار و سربلندی من شد.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

وقتی فرزندم به جبهه رفت، فکر می‌کردم به مدرسه می‌رود

مادر شهید «رضا دهقانی دودوی» می‌گوید: زمانی که شهید می‌خواست به سربازی برود به من گفت که به مدرسه می‌رود. من و پدرش اطلاع نداشتیم که اسمش را برای جبهه هم نوشته است. یک روز خوابش را دیدم، تو خواب خداحافظی کرد و گفت؛ مادر اگر برنگشتم، دلگیر نباش.
طراحی و تولید: ایران سامانه