تاملی در زندگی شهيد ايمان قهرمانی
سهشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۳۲
شهيد ايمان قهرمانی مرداد سال 1362 دیده به جهان گشود و در فروردین 82 در درگیری با اشرار به شهادت رسید. متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «ايمان قهرمانی» یکم مرداد سال 1362 در خانواده مؤمن و مستضعف دیده به جهان گشود.
7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدايی را در مدرسه 13 آبان و راهنمایی را تا مقطع دوم در مدرسه حافظ گذراند. سپس به دليل اين که در خانوادهای عيالوار زندگی میکرد و دارای سه خواهر و چهار برادر بود تصميم گرفت مدرسه را رها کند و به ياری پدر برود. چون پدرش بنای ساختمانی بود و به دليل ديسک کمر کار کردن برايش مشکل بود و به همين خاطر شروع کرد با پدرش به کارکردن تا کمک خرجی برای پدر پير و خانواده عيالوارش شود و از هيچ کمکی دريغ نمیکرد حتی هنگام مرخصی از سربازی هم کمک به پدرش میکرد.
اخلاق خوب شهيد در محله و خانواده زبانزد همه بود. او پسری سر به زير بود و برای کمک به اهل محل دريغ نمیکرد. پس از چند سال کار به دليل علاقهای که به سربازی داشت داوطلبانه شش ماه زودتر از موعد سربازی به خدمت رفت با وجودی که برادر بزرگتر از خودش هم سرباز بود تا زودتر سربازی را به اتمام برساند و کمک به خانواده بدهد.
دوران آموزشی را مشهد گذراند و ادامه خدمت را در مرصاد بيرجند گروهان سلمان ادامه داد و پس از يک سال و چند ماهی که از خدمت وی گذشته بود به مرخصی آمد که خبر شهادت يکی از بهترين دوستانش به نام «شهرام محمدی» را شنيد و پس از مراسم تشييع جنازه شهيد محمدی با عزم انتقام از دشمنان به محل خدمت شتافت که پس از دو ماه 17 فروردین سال 1382 در عمليات درگیری با اشرار و قاچاقچی در دشت لوط نزديکی رود شور پس از زخمی شدن يکی از دوستانش به نام علی اصغرگرائی به کمک وی شتافت که طی درگيری به شهادت رسيد .
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار : ۳
در انتظار بررسی : ۳
انتشار یافته: ۱۰
یادش بخیر داشتیم با هم شوخی میکردیم که درگیر شدیم با زخمی شدن اصغر گرایی ایمان رفت کمکش که خودش تیر خورد افتاد تو بغل من ما هم با ماشین بردیمشون کرمان که تو راه روی دست من شهید شد روحش شادو یادش کرامی
پاسخ ها
ناشناس
| | ۱۲:۳۶ - ۱۴۰۰/۰۲/۰۲
واقعا هروقت اسم شهدا میاد ساده ازش نگذرید و یه فاتحه بفرستید
درود برخانوادش .فدایی هستم بچه مشهد. ایمان دوست عزیز وآشنایی ما خیلی کوتاهی داشتیم ولی خیلی صمیمی بودیم روحش شاد
هم خدمتیم بود بیشتر داداش بودیم تا هم خدمتی یادش بخیر روحش شاد داشتیم با هم شوخی میکردیم میخندیدیم که درگیری شروع شد اصغر گرایی تیر به زانوش خورد تا ایمان رفت بگیرش تیر خورد تو پیشونیش افتاد تو بغل من تا این دو نفر ما بردیم بیمارستان ایمان تو بغلم شهید شد روحت شاد بزرگ مرد
ایمانقهرمانیپسرعمویبزرگمنهستنومردخیلیخوبیبودند
من پسر برادر شهید ایمان قهرمانی هستم ندیدمش اما تا جایی که فهمیدم مهربان ترین ادم خانواده بوده روحش شاد و یادش گرامی
سلام به روح زیبایت مهربانم دلسوزم داداش قشنگم باعث افتخاری واسه همه خانواده وقتی سیمای زیبا وچشمای رنگیت یادم میاد دلم واسه قدیما تنگ میشه 18 سال گذشت ولی انگار همین الان خبر شهادتت رو شنیدم وپس از 24 ساعت راه دور از کردستان به سوی شیراز امدم با وجودی که یه سال بود ندیده بودمت وخیلی دلتنگت شده بودم وبعد از یه سال تو سردخانه بنیاد شهید بوسه ای بر گونه ی سردت زدم وقلبم رو در کنار تو به جا گذاشتم وبه خاک سپردم یادت گرامی وروحت شاد وقرین رحمت الهی داداش دلرحم ودلسوز ومهربون
یادش بخیر من هم خدمتیش بودم یه نوار کاست براش گرفتم از بندر عباس می گفت میخوام عروسی کنم بعداز عملیات می خواست بره مرخصی روحش شاد
یادش بخیر قرار بود باهم بریم مرخصی گفت برو من میخام برم عملیات بعدش میام میخام بیام خونتون..من رفتم مرخصی دیدم پیداش نشد اون موقع تلفن همرا نبود وقتی از مرخصی برگشتم با عصبانیت رفتم سر تختش دیدم روتختش گل گزاشتن..چشام سیاهی رفت و همونجا حالم بدشد.....روحش شاد و یادش گرامی