شهيد «مرتضی نيکويی» در وصیت خود می نویسد: «اى شهيد به خون پاكت كه سنگرت را رنگين ساختى به گلوله سربينى كه شبانگاه بر قلبت نشست و به سينه از هم دريده ات و به شبنمى كه صبحگاه بر گونه ات نشسته و به دست سردت كه هنوز بر قبضه سلامت است و به چادر سياه همسرت و بر كمر خميده پدرت و به آه جانسوز مادرت كه راهت را ادامه خواهم داد...» متن کامل وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «مرتضی نيکويی» پنجم فروردین 1345 در خانواده اي مؤمن ومتدين وزحمتکش ديده به جهان گشود و پس از دوران طفوليت راهي مدرسه شد و تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان شهيد مسعودي به پايان رساند. سپس براي تحصيل در دوره ي راهنمايي راهي مدرسه ابوريحان شد واين دوره را نيز با موفقيت پشت سرگذاشت و پس از آن در هنرستان آيت الله طالقاني ثبت نام کرد وتا کلاس دوم متوسطه ادامه تحصيل داد اما به علت علاقه شديدي که به جنگ و جبهه داشت تحصيل را نيمه کار رها کرد و از طریق بسیج وارد جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شد و سرانجام 20 فروردین سال 1361 در عملیات رمضان منطقه کوشک به درجه ی رفيع شهادت نائل آمد.

شهيد مرتضي نيکويي علاقه بسيار زيادي به مراسم دعا ونيايش به ويژه دعاي کميل،توسل،زيارت عاشورا،داشت ونسبت به نماز اهميت فوق العاده اي مي داد و در خواندن دعاي فرج مداومت مي نمود وي در تمامي زمينه ها از اعضاي خانواده برتري داشت ومهمترين خصوصيت او اخلاص بود. وي انساني وارسته ومتواضع وبي ريا بود. شهيد نيکويي در دوران بياد ماندني انقلاب با اين که سن زيادي نداشت اما در توزيع اعلاميه وحضور در تظاهرات بسيار جديت نشان مي داد و از نيروهاي اوليه بسيج به شمار مي آمد ويکي از کساني بود که با جديت تمام پيرو خط امام بود.

متن وصيت نامه:

بسمه تعالى  «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ» در آغاز سخن با آيه شريفه اى كه مى فرمايد مپنداريد آنان كه در راه خدا كشته مى گردند مرده اند بلكه آنان زنده اند و در نزد خدا روزى مى خورند.

آرى وقتى كه قلب سياه به وسيله كارد تيزى سپيد از هم دريده مى شود و نور به مهمانى زمينان مى‌آيد هر كجا كه فضا باز است رخنه مى‌كند و تاريكى مى‌گريزد و به مخفیگاه‌ها مى‌رود و بى اختيار به ياد ظلمت‌ها و شب‌هاى تار روزگارمان مى‌افتم به ياد لحظه هايى كه ابر جهالت روى خورشيد آگاهى را گرفته و به ياد راد مردانى كه با حماسه هايشان بيدارمان ساختند آرى همانان كه قلبشان در تب عشق خدا سوخت و سينه هايشان آماج گلوله هاى مزدوران شد.

آرى برادر و خواهر من غافل مباش كه انقلاب با خون گلگون كفنانى آبيارى شده كه امروز از آنها زنان و كودكانى خردسال به يادگار مانده است و از طرفى مى بينم كه هر روز اژدهايى دهان باز كرده و مى خواهد انقلاب ما را از بين ببرد و من به ديگر برادران شهيد ميگويم اى شهيد به خون پاكت كه سنگرت را رنگين ساختى به گلوله سربينى كه شبانگاه بر قلبت نشست و به سينه از هم دريده ات و به شبنمى كه صبحگاه بر گونه ات نشسته و به دست سردت كه هنوز بر قبضه سلامت است و به چادر سياه همسرت و بر كمر خميده پدرت و به آه جانسوز مادرت كه راهت را ادامه خواهم داد و هيچ چيز بهتر از آن برايم نيست كه تمام دنيا بداند كه من آگاهانه و دليرانه در راه خمينى كبير لباس رزم پوشيدم و سپس به لقاءالله پيوستم و جنايتكاران بايد اين را بپذيرند كه خون بر شمشير پيروز است چه در زمان حسين (ع) و چه در زمان فرزندش خمينى و شما ملت شهيد پرور امت بيدار بدانيد كه راهى را انتخاب كرده ام در نهايت منجر به گرفتن هديه اى از خداوند به نام شهادت مى شود، راهى كه تمام اولياء و انبياء و رهبران ما آن را پيموده اند و ما ادامه دهندگان آنيم و چه هديه اى از اين بالاتر كه انسان به لقاى معشوق خود خدا برسد. والسلام على من التبع الهدى - مرتضى نيكويى سرباز كوچك حزب الله.

انتهای متن/

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۲
محمد کاظم
|
Germany
|
۰۱:۴۹ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۴
0
1
مرتضی وقت شهادت شانزده سال ونیم داشت ولی دلی داشت به وسعت دریا، والله تاانجا که یاددارم یک شب نماز شبش ترک نشد، در عملیات چند لحظه قبل از شهادت زیر آتش تیربار دشمن ودر وسط میدان مین در صحرای صاف وبی هیچ عارضه پاسگاه زید یکدفعه گفت:کاظم تو هم استشمام میکنی این بوی خوش را؟ گفتم کدام بوی خوش؟ گفت من کربلا نرفته ام ولی میگویند بوی عطر سیب از حرم می آید هم اکنون من همان بوی خوش ومست کننده را حس میکنم وبعد گفت وصیتم یادت نرود، گفتم ان شاالله سالم بر میگردی ،نگاهی کرد وگفت ،نه، دیگر نه تمام است من امشب مهمان آقا ومولایم میشوم اصلا انگار صدایم میکنند، احساس میکنم دیگر هیچ از پیمانه عمر باقی نیست ولحظات آخر است، وتند تند چند وصیت دیگر کرد که راجع به چند دوستش بود، مرتضی کمتر از نیم ساعت بعد به شهادت رسید وپیکرش تا مدتها نیامد الا پلاکی وچند استخوان، خودش همینطور از خدا میخواست، این نوجوان زیبا ومحجوب وفهمیده .مجسمه ای از تقوا وایمان بود، شجاع، پوشیده کار، کم حرف، اهل ذکر ووضووورد دائم، مهربان ودست ودلباز، بی توقع وفروتن ،واقعا مرتضی یک فرمانده لایق می توانست باشد، چالاک ومدیر وآگاه، خدایش رحمت کند ودر جوار مولایش باشد
سیدمحمدصالح میرزایی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۵۱ - ۱۴۰۲/۰۹/۳۰
0
0
ایشون دایی مامان من هست
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده