همچو مولا
يکشنبه, ۳۰ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۱۴
نوید شاهد _ دوست شهید "محمدمهدی فریدونی" در خاطره ای می گوید: در کنار درسش کار می کرد. سراغ هر کاری رفته بود تا دستش در جیب خودش بماند و از پدرش پول نگیرد. می گفت: ما دیگه بزرگ شدیم و... متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید مدافع حرم "محمدمهدی فریدونی" 30 شهریور سال 1366 در فسا دیده به جهان گشود. تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته زبان انگلیسی گذراند.
سال1395 به سپاه پاسداران پیوست و به دلیل تخصص در رشته زبان انگلیسی ، به عنوان مدرس در دانشگاه امام خامنه ای نیروی دریایی سپاه پاسداران، مشغول فعالیت شد.
به خاطر علاقه وافر به خدمت در یگان عملیاتی حضور در سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب (س) ، از فرصت تدریس چشم پوشی کرد و با وجود مخالفت نیروی دریایی سپاه و دانشگاه ، با پافشاری فراوان ، به سپاه قدس پیوست. وی سرانجام در عصر 13 خرداد ماه 1397 در 19 ماه مبارک رمضان «شب ضربت حضرت علی (ع)» با زبان روزه به شهادت رسید.
متن خاطره:
دوست شهید "محمدمهدی فریدونی" در خاطره ای می گوید: در کنار درسش کار می کرد. سراغ هر کاری رفته بود تا دستش در جیب خودش بماند و از پدرش پول نگیرد. می گفت: «ما دیگه بزرگ شدیم. باید خودمون کمک خرج باشیم، نه که جیب بابامون رو خالی کنیم! » هر قدر که می گرفت، راضی بود؛ فقط می خواست درآمد مستقل داشته باشد.
می گفتم: «آخه کارگری هم شد کار؟ حداقل تا وقتی یه کار درست و درمون پیدا کنی، از بابات پول بگیر. » در چهره اش خواندم که از حرفم ناراحت شده. «مگه حضرت علی; کارگری نمی کرد؟ »
خواستم چیزی بگویم که حرفش را ادامه داد: «هیچ کاری بد نیست. درآوردن روزی حلال همیشه راحت نیست. روزهای سخت هم می گذره و بعدش آسونی می آد. وعدۀ خود خداست. »
مدتی بعد رفته بود سراغ پرورش قارچ و زیر و بمش را درآورده بود.
می گفت: «یعنی می شه یه روز انقدر کارم گسترش پیدا کنه که چندتا از بچه ها رو مشغول کار کنم؟ » این از بزرگ ترین آرزوهایش بود.
مدتی بعد رفته بود سراغ پرورش قارچ و زیر و بمش را درآورده بود.
می گفت: «یعنی می شه یه روز انقدر کارم گسترش پیدا کنه که چندتا از بچه ها رو مشغول کار کنم؟ » این از بزرگ ترین آرزوهایش بود.
انتهای متن/
منبع: کتاب می شود بمانی
نظر شما
