زندگی نامه شهدا - صفحه 53

آخرین اخبار:
زندگی نامه شهدا
تاملی در زندگی شهید "بانشی"؛

فریادی از عمق وجود یک شهید

شهید اکرم بانشی در خرداد سال 1344 در بیضاء به دنیا آمد. او در وصیت نامه خود می نویسد: اين جوانان عزيز اين سربازان به حق امام زمان بدون هيچ ترسي و واهمه اي جلو آنها بياري خداوند همچون کوه استوار ايستاده اند و پس اين ندا را به صداميان مي دهيم که شيعه علي بودن همين است که اگر با تانک ها و موشک ها و يا هر سلاح ديگر اگر تکه تکه ام کنيد و هر تکه تکه بدنم را بخاکستر نمائيد و خاکسترم را به دريا بريزيد و باز در عمق دريا ندا خواهم داد اسلام پيروز است امريکا نابود است.

گریه ای از سر دلتنگی

محمدرضا در دو حالت گریه می کرد، یکی وقتی روضه سیدالشهدا خوانده می شد و دیگر وقتی پدر او را دعوا می کرد، دلش برای پدرش می سوخت که باید با یک دست زندگی را اداره کند... شما را به خواندن زندگی نامه «شهید محمدرضا معینیان» از شهدای بهمن ماه سال 61 دعوت می کنیم.

میهمان ناخوانده | او از کما جان سالم به در برد تا شهید اروند رود باشد

برادر شهید مقبلی نقل می کند:« یک سال قبل از رفتن به جبهه، تصادف بسیار سختی کرد و حدود بیست روز در کُما بود. وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود، برادرش از او خواست مدت بیشتری استراحت کند و از رفتن به جبهه صرف نظر کند، اما او گفت: نظر خدا این بوده که نمیرم تا بتوانم از دین و مملکتم دفاع کنم. بیشتر وقت ها یک رادیوی کوچک همراهش بود. تا خبری از جبهه شد یا حضرت امام پیامی داد، آماده رفتن به جبهه باشد» نوید شاهد سمنان، شما را به مطالعه زندگینامه این شهید بزرگوار دعوت می کند. روایت است که پیکرش پس از شهادت ناخواسته به حرم مطهر امام هشتم رسید و او میهمان ناخوانده مشهدی ها شد.

مادری که هنوز چشم انتظار است

شهید "محمدابراهیم صندوقدار"پس از هفده سال از سوی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس در سال 1376 مفقود الجسد اعلام شد. مادر وی می گوید:« کورسویی از امید، هفده سال چشم به راهمان کرد. گاهی بی خبری محض، امیدمان را به یأس مبدل می کرد و گاهی با صدای زنگ امیدوار می شدیم. بالاخره بعد از یک سال و نیم، خدمه تانک و راننده آن را پیدا کردیم که بیرون پریده بودند. چیزهایی می گفتند که با ناباوری آن را منکر شدیم. ما هنوز هم منتظریم. منتظر آمدنش.» نوید شاهد سمنان، شما را به مطالعه زندگینامه این شهید بزرگوار دعوت می کند.
زندگی‌نامه

برگی از زندگی‌نامه شهيد" اسماعيل بلند قامت پور"

شهید "اسماعیل بلند قامت‌پور" متولد 8 مرداد ماه سال 1337 از تهران است، پدرش یوسفعلی و مادرش طیبه نام داشت، متاهل و دارای یک فرزند پسر به نام امیر بود ، ایشان تا مقطع دیپلم تحصیل کردند و پس از حضورش در جبهه در 14 بهمن سال 1361 در عملیات والفجر در محل فکه بر اثر اصابت تیر به دست و پا به شهادت رسید، به مناسبت سالروز شهادت این شهید والا مقام زندگی‌نامه ایشان منتشر شد.

مروری به زندگی شیرمرد 17 ساله سیستانی

شهید "رحمت الله خسروي" جزو اولین کسانی بود که در اين پايگاه بسیج ثبت نام کرد و به فعاليت پرداخت. وی بعدها به فرمان امام خميني مبني بر شرکت در جبهه لبيک گفت و در سال 1365 همراه با سپاهيان حضرت محمد (ص) رهسپار ميادين نبرد شد.

ستارگان سرزمین آفتاب ؛ زندگینامه کامل شهدای استان مرکزی

کتاب "ستارگان سرزمین آفتاب" در ستاد کنگره ملی نقش امام خمینی(ره) در دوران دفاع مقدس و 6200 شهید استان مرکزی در طول هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به چاپ رسیده است که نوید شاهد به معرفی اجمالی آن پرداخته است.
مروری بر زندگی شهید "اکبر ربيعی"؛

ماموریتی برای زمینی ها

شهید "اکبر ربیعی" در سال 1349 در نی ریز به دنیا آمد وی در وصیت خود می نویسد: اى انسانها شما مأموريت داريد، شما ازطرف خدا فرستاده شده ايد. براى انجام مأموريت...
مروری بر زندگی شهید محمود دولتی مقدم

فرزندی از تبار آینه و آفتاب

محمود تمام چهارده سالگی اش را در ساک کوچکی پیچید و رهسپار مذبح اسماعیلیان زمانه شد. جایی که رنگ سرخ عشق بود و عشق از ملکوت به زمین آمده بود تا در خاک خوزستان و غرب به وضویی سرخ تجلی یابد. در ادامه شما را به مطالعه زندگی شهید "محمود دولتی مقدم" دعوت می کنیم.

سامانه تعاملی «هم نام بهشتیان» آغاز به کار کرد

معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران از آغاز به کار سامانه «هم نام بهشتیان» در پایگاه شاهد خبر داد.
مروری بر زندگی نامه شهید "جمال ظل انوار"؛

عملیات کربلای 5 و شور و حال رزمندگان

شهید "جمال ظل انوار" در دفتر خاطرات خود از حال و هوای عملیات کربلای 5 می نویسد: روز 18دی ماه 1365 بود ما تقريباً مي دانستيم که عملياتي در آينده ي نزديک صورت خواهد گرفت . شب بود مشغول نماز جماعت بوديم و نماز عشا را هم خوانده بوديم...

زنگ خطری برای تو!

شهيد "عبدالرضا قنبری" در خرداد سال 1338 در آبادان به دنیا آمد. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت. او در وصیت نامه خود می نویسد: هرگاه انساني مي ميرد زنگ خطري است براي زنده ها. اي زنده ها براي آخرت خود توشه برداريد .
آخرین خواسته شهید زمانی

به مادر بگو مرا دعا کند

مادر شهید "جعفر زمانی" درباره فرزند شهیدش چنین نقل می کند: « جعفر از خدمت سربازی معاف شده بود. برای کار کردن به بندرعباس رفت و همانجا مشغول کار شد ، پس از مدتی ازدواج کرد و تصمیم گرفت برای دفاع از کشور به جبهه برود، زمان رفتنش من در روستا بودم ، به برادرش گفته بود که : به مادرم بگو مرا دعا کند»
مروری بر زندگی شهید "محمدحسن خواجه نژاد"؛

او روضه خوان ارباب بود

شهيد "محمدحسن خواجه نژاد" در خرداد سال 1348 در شهرستان جهرم به دنیا آمد. او از همان اوان کودکی روضه خوان اباعبدالله الحسين (عليه السلام) بود و حب اهل بيت در خون او عجين شد. دانش آموز بود که به جبهه رفت.
مروری بر زندگی نامه شهيد "غلامعلی فرزانه کارگر"؛

دیدار با امام آرزوی غلامعلی بود

شهيد "غلامعلی فرزانه کارگر" در مرداد سال 1342 به دنیا آمد. او در تابستان 1357 به زيارت عتبات عاليات به نجف،کربلا، شام مشرف شد. غلامعلی آروزی دیدار با امام را داشت که به آرزوی خود رسید و در حرم مطهر حضرت علي(ع) همراه با پدر به دیدار امام خمينی (ره) رفتند.

اعزام سه برادر به جبهه

شهید "نجف قلی احمدی" در سال 1341 در روستای رودکی جاويد کند در خانواده اي محروم و مستضعف به دنيا آمد. پس از مرخصی کوتاه و اعزام دوباره با دو برادر دیگرش براي دومين بار عازم جبهه جنگ شدند.
مروری کوتاه بر زندگی شهید "محمد سجادپور"؛

فرزندی صالح برای خانواده بود

شهيد "محمد سجادپور" در خرداد سال 1342 به دنیا آمد. او فرزند صالحی برای خانواده بود که در آذر 1362 به شهادت رسید.
مروری بر زندگی شهید "کاووس رحمانی"؛

شهادت برادر بزرگتر

شهید "کاووس رحمانی" در اردیبهشت ماه 1345 در روستاي اسلام آباد (ميانده) به دنیا آمد. برادرش در خاطره ای می گوید زمانی که می خواستم به جبهه اعزام شوم برادرم مانع رفتنم شد و گفت: اگر قرار است از این خانه کسی به شهادت برسد آن من هستم...

نماز اول وقتش ترک نمی شد

شهيد "رحمت الله غلامی" در آذر ماه 1346 در خانواده ای متدين و مذهبی به دنیا آمد. او نیز پیش از انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپيمايي ها شرکت می کرد. عشق به سالار شهيدان و شرکت در مراسم عزاداری، رعايت اخلاق اسلامي و نماز سر وقت از ويژگي هاي برجسته او بود.

زندگی نامه خودنوشت شهید "علیرضا زارع"

شهید "علیرضا زارع" در دفنر خاطراتش می نویسد: شب ها که زنگ راحتي مي زدند روي تابلو شعارهائي که به گوش مان خورده بود مي نوشتيم در آن موقع در بازارچه فيل خانه اي اجاره کرديم و مدت 6 سال در آنجا بوديم.
طراحی و تولید: ایران سامانه