مناجات شهید ابوالقاسم اسماعیلی
چهارشنبه, ۰۵ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۱۲
خدايا،چگونه زيستي به من عطا کن که در هنگام مرگ از لحظه هاي از دست رفته اش پشيمان نباشم و مردني عطا کن که در بيهودگيش سوگوار نباشم.
بسم الله الرحمن الرحيم
درونم هنگامي ای برپاست،روحم منقلب،خونم به جوشش در آمده و به نقطه قليان خود رسيده،شوق حرکت و پرواز دارم عدالت را مي بينم که در چنگال ظلم اسير گشته و ياري مي طلبد،و حسين را مي بينم که فرياد هل من ناصر ينصرني را سر مي دهد،بادهاي خشک و تند را مي بينم که سعي در خاموشي شعله شمع روشنگر گرمابخش و فروزنده اجتماع را دارند،هابيل و هابيليان را مي بينم و آنها را مقتول دست قابيليان تاريخ مشاهده مي کنم.مرد و زن روستايي و زاغه نشين را مي بينم که زير بار سنگين ظلم و تبعيض طبقاتي کمر خم کرده اند و استکبار جهاني را ، حاکم بر سرنوشت مستضعفين و مکنده خون و محو کننده وجودشان مشاهده مي نمايم و از هر گوشه،گوشه جهان ناله ها و ضجه هاي اين محرومان در دل دردمندان را حس مي کنم خدايا چگونه من نشسته ام و شاهد و ناظر اين صحنه ها هستم و بي تفاوت،خدايا من ز جرمیکشم از اين وجود متعفن و بي تحرک. خدايا احساس مي کنم که سالهاست با خود بيگانه ام ياريم ده از اين زندان وجود رهايي يابم خدايا رسالت خود را باز يافتم،شمع فروزان و اختر روشناگرت را باز يافتم و پروانه وار گردش خواهم گشت تا بسوزم سوختني همراه با عشق و آگاهي و حرکت،خدايا بارهاي سنگين و دردها را بر دوش عده اي معدود مي بينم چون بينا شده ام و ديدگانم از نور شمعت ديده باز گشوده چگونه مي توانم اين وضع را تحمل کنم بيا اي برادر بارت را با هم تقسيم کنيم تو که تنهايي نمي تواني اين را به مقصد برساني و شرمنده و خجل که تاکنون نتوانسته ام سرد اجتماع را با خون گرم خود به جوش و خروش و حرکت در آوريم.و از خدا طلب کنيم ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الکافرين. خدايا،چگونه زيستي به من عطا کن که در هنگام مرگ از لحظه هاي از دست رفته اش پشيمان نباشم و مردني عطا کن که در بيهودگيش سوگوار نباشم.خدايا لذت ها را به بندگان حقيرت بخش و دردهاي عزيز بر جانم ريز. و درود بر تو اي زينب،پيام رسان معلم خون و شهادت حسين که مردانگي در رکاب تو جوانمردي آموخت.و اي زينبيان زمان مگذاريد که خون شهيدان پايمال گردد و دون صفتان نام شهيدان را وسيله اي براي معاش خود کنند و پايمال گر پيام آنان باشند مبارزه کنيد،تا حق و عدالت در زمين گسترده گردد شايد که وظيفه الهي و انساني را انجام داده باشيم.
درونم هنگامي ای برپاست،روحم منقلب،خونم به جوشش در آمده و به نقطه قليان خود رسيده،شوق حرکت و پرواز دارم عدالت را مي بينم که در چنگال ظلم اسير گشته و ياري مي طلبد،و حسين را مي بينم که فرياد هل من ناصر ينصرني را سر مي دهد،بادهاي خشک و تند را مي بينم که سعي در خاموشي شعله شمع روشنگر گرمابخش و فروزنده اجتماع را دارند،هابيل و هابيليان را مي بينم و آنها را مقتول دست قابيليان تاريخ مشاهده مي کنم.مرد و زن روستايي و زاغه نشين را مي بينم که زير بار سنگين ظلم و تبعيض طبقاتي کمر خم کرده اند و استکبار جهاني را ، حاکم بر سرنوشت مستضعفين و مکنده خون و محو کننده وجودشان مشاهده مي نمايم و از هر گوشه،گوشه جهان ناله ها و ضجه هاي اين محرومان در دل دردمندان را حس مي کنم خدايا چگونه من نشسته ام و شاهد و ناظر اين صحنه ها هستم و بي تفاوت،خدايا من ز جرمیکشم از اين وجود متعفن و بي تحرک. خدايا احساس مي کنم که سالهاست با خود بيگانه ام ياريم ده از اين زندان وجود رهايي يابم خدايا رسالت خود را باز يافتم،شمع فروزان و اختر روشناگرت را باز يافتم و پروانه وار گردش خواهم گشت تا بسوزم سوختني همراه با عشق و آگاهي و حرکت،خدايا بارهاي سنگين و دردها را بر دوش عده اي معدود مي بينم چون بينا شده ام و ديدگانم از نور شمعت ديده باز گشوده چگونه مي توانم اين وضع را تحمل کنم بيا اي برادر بارت را با هم تقسيم کنيم تو که تنهايي نمي تواني اين را به مقصد برساني و شرمنده و خجل که تاکنون نتوانسته ام سرد اجتماع را با خون گرم خود به جوش و خروش و حرکت در آوريم.و از خدا طلب کنيم ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الکافرين. خدايا،چگونه زيستي به من عطا کن که در هنگام مرگ از لحظه هاي از دست رفته اش پشيمان نباشم و مردني عطا کن که در بيهودگيش سوگوار نباشم.خدايا لذت ها را به بندگان حقيرت بخش و دردهاي عزيز بر جانم ريز. و درود بر تو اي زينب،پيام رسان معلم خون و شهادت حسين که مردانگي در رکاب تو جوانمردي آموخت.و اي زينبيان زمان مگذاريد که خون شهيدان پايمال گردد و دون صفتان نام شهيدان را وسيله اي براي معاش خود کنند و پايمال گر پيام آنان باشند مبارزه کنيد،تا حق و عدالت در زمين گسترده گردد شايد که وظيفه الهي و انساني را انجام داده باشيم.
نظر شما